ادامه اعتراض جهانیان به تعرّض «ناتو» به لیبی در مارس 2011


مدت زمان مطالعه: 6 دقیقه و 44 ثانیه
مدت زمان مطالعه: 6 دقیقه و 44 ثانیه
بيست و ششم مارس 2011 تعرض نظامی دولت های بلوک غرب [ناتو] به لیبی وارد هشتمین روز خود شده بود و به همینگونه تظاهرات جهانی ضد جنگ.
این تظاهرات در همه جا از لندن و رُم تا بِلگراد و واشنگتن (مقابل کاخ سفید) به چشم می خورد [تصاویر بالا].      شعارهای تظاهرکنندگان عبارت بودند از: نفت برتر از خون لیبیایی ها!، انهدام یک کشور به جرم داشتن نفت، کشور وُلتِر و مونتِسکیو [فرانسه] آتش بیار جنگ، ننگ بر روسیه [که قطعنامه شورای امنیت را «وِتو» نکرد]، روسیه قطعنامه ضد زیمباوه را «وتو» کرد، ولی راه انهدام لیبی را نبست، تعرض به لیبی زنده بودن استعمار و استثمار ملل را ثابت کرد، سکوت در برابر تعرض «ناتو» خیانت به بشریت است، از «اوباما» انتظار جنگ نبود، کاخ سفید خانه جنگ است و چه سیاه در آن بنشیند چه سفید، کامِرون [نخست وزیر انگلستان] برای مدارس پول ندارد ولی برای جنگ بله، دستها کوتاه از لیبی، دلارها باید صرف رفع بیکاری شود نه جنگ در لیبی، جنگ ـ جنگ می زاید، لیبی که به اروپا و آمریکای شمالی تعرض نکرده بود که بمباران شود، تعرض «ناتو» به لیبی = تعرض هیتلر به چک اسلواکی و لهستان، تعرض «ناتو» به لیبی یادآور تعرض قدرت های وقت در 1900 به چین و سرکوب ملي گرايان چيني (جنبش بوکسورها) است، پاریس و لندن در لیبی شورش بپا کردند تا نفت را تصاحب کنند و این کار در کشورهاي ديگر دنباله خواهد داشت، و دهها شعار مشابه دیگر.     مقاله نگاران در ستونهای خود و اصحاب نظر در مصاحبه های شان که 26 مارس انتشار یافت برخی از شعارهای ضد جنگ لیبی را تفسیر کرده بودند. یک مفسر روس نوشته بود که روسیه اشتباه کرد که قطعنامه را که تنظیم آن کار پاریس و لندن بود «وتو» نکرد، چه ساخت و پاختي با مسکو در ميان بود؟ ـ تکليف پکن که روشن است. پس از مدیترانه نوبت دریای خزر [دریای مازندران] است که در اینجا، غرب کمک خواهد کرد که آذربایجان، ترکمنستان و کزاخستان ناوگان بسازند، سهم بیشتری بخواهند و روسیه و ایران را به دردسر بیاندازند. غرب می خواهد که روسیه در درون خود و درون چارچوب امپراتوری پیشین گرفتار باشد. غرب نخست مسکو را از ردیف یک قدرت جهانی پایین کشید و اینک به قدرت منطقه ای شدنش هم راضی نیست. روسیه با خودداری از «وتو» کردن قطعنامه شماره 1973 ـ داوطلبانه از میدان قدرت ها بیرون رفت. جهانیان از این پس روی روسیه حساب نخواهند کرد و برایش پشیزی قائل نخواهند شد. پیروزی غرب در شورای امنیت و تحقیر شدن روسیه به دست خودش، برای آن بلوک مهمتر از بزانو درآوردن لیبی بوده است. با این پیروزی، قدرت های استعماری اروپا بعدا امر و نهی کردن های از نوع قرن نوزدهم را به دولت های کوچک و بی دفاع از سرخواهند گرفت و از اینجاست که تروریسم و اشتهاء به داشتن جنگ افزار تازه [اتمی ـ شیمیایی] در میان کشورهای ضعیف گسترش خواهد یافت. [ظاهرا همين تفسير و اظهارنظرهاي مشابه تاثير خودرا بخشيد و روسيه در قبال مسائل سوريه که تشابه زياد به وضعيت ليبي آن سال داشته ايستادگي کرده، ناوگان در درياي مديترانه مستقر ساخته و مانع تصويب قطعنامه پيشنهادي غرب در شوراي امنيت شده است. پس از استقرار روسیه در یک بندر سوریه، یک مفسر آمریکایی نوشته بود که روس ها به تازگی یاد گرفته اند که از فرصت ها استفاده کنند.].     مفسر شبکه تلویزیونی «فاکس نیوز» همان زمان (مارس 2011) چند مقاله نویس بویژه ستون نویس های روزنامه های معروف را که با هر تحولی در خاور میانه عازم این منطقه می شوند و خودرا کارشناس منطقه معرفی می کنند محرّک «بارک حسین اوباما» در تسلیم شدن به اصرار فرانسه و انگلستان و مشارکت در بمباران و موشکباران لیبی خوانده بود. اين شبکه گفته بود اعتراض ها و شورش هایی که اینک (آن سال) در چند کشور خاورمیانه در جریانند در صورت پیروزی باعث روی کارآمدن کسانی خواهند شد که تجربه اداره امور دولت را ندارند، انتقامجو و بی باک هستند و ناآرامی ادامه خواهد یافت و پیشرفت متوقف خواهد شد. این نوع اعتراض و عصیان نتیجه نبودِ احزاب، سندیکاها، اتحادیه ها و بالاخره رسانه های حرفه ای [بی طرف] است. دولت واشنگتن باید از ایجاد این بنیادها حمایت کند. حزب، حرفِ (نظر و خواست) خودرا در نشریات و یا اجتماعات مسالمت آمیز می زند و سپس با دولت برای قبولاندن نظرش وارد مذاکره و چانه زدن می شود و شورش و نافرمانی و ... که به تخریب و جا به جایی نفوس (مهاجرت) خواهد انجامید رخ نخواهد داد.     26 و 27 مارس 2011 چند صاحبنظر آمریکایی در مصاحبه های خود گفته بودند که در قبال مسئله ليبي، آمریکا تسلیم وسوسه پاریس و لندن شد، لیبی برضد امریکا نبود، آماده هرگونه سازش با ما بود و به رغم ادامه بمباران هنوز هم از آمریکا بد نگفته است. در قرن 21 هرخانواده در هرگوشه از جهان دسترسی به شبکه های تلویزیونی و اینترنت دارد و می تواند از دیدگاه خود رویدادها و اظهارات مقامات را تفسیر کند. این مردم می دانند که منابع نفت لیبی عمدتا در نیمه شرقی این کشور واقع شده اند ـ همانجایی که شورش آغاز شد و همینکه نظامیان دولت لیبی شورشیان را که اسلحه به دست داشتند فراری و در آستانه شکست قرارداده بودند قطعنامه 1973 ـ بدون مخالفت مسکو و پکن! ـ تصویب شد و چند ساعت بعد بارانی از موشک بر مراکز نظامی دولت لیبی ریزش کرد و ادامه یافت و شورشیان جان تازه کردند و شهرهای از دست رفته بازستاندند. قضاوت مردم از این وضعیت این است که شورش و ... طرح غرب بوده و ... و رویگردان می شوند و به صدای دیگران گوش می دهند. جهانيان روسیه را شریک طرف متعرّض می پندارند زیرا که قطعنامه را «وتو» نکرد و انتقاد پوتین را یک بازی می دانند و می گویند مگر می شود که در قبال چنین قطعنامه ای حساس بدون جلب موافقت او عمل مي شد.     Helge Luraas پژوهشگر نروژی مسائل بین الملل در زمینه جنگ نابرابر لیبی در مصاحبه ای گفته بود که این جنگ و پیامدهای آن تا مدت ها طول خواهد کشید. با از ميان رفتن رژيم قذّافی مسائل تازه اي وارد حيات ليبيايي ها خواهد شد. نمی توان درک عمومی را که لشکرکشی جاری به خاطر نفت لیبی بوده است رد کرد. همچنین نمی توان این ادعارا رد کرد که شورشیان قبلا با فرانسه و یا انگلستان تماس و ساخت و پاخت نداشتند. متشکل شدن این گروه هم سئوال برانگیز است زيراکه عوامل ضد آمريکايي ازجمله القاعده در ميان مخالفان مسلح قذافي ديده شده اند. در کشوری با سیستم اطلاعاتی کارآمد چگونه این جماعت دفعتا متشکل و همفکر و یکپارچه شده اند و صدها سئوال دیگر از این دست که به ذهن می آید و مورخان بعدا برایشان جواب خواهند یافت. مسئله لیبی قطعا باردیگر موجودیت «ناتو» را در افکار عمومی زیر سئوال خواهد برد زیراکه طبق قاعده دسته بندی و اتحادیه سازی، یک اتحادیه نظامی وقتی به وجود می آید و موجودیت آن توجیه شدنی است که چند ملت از یک دولت بزرگتر و یا اتحادیه و اتفاق چند دولت احساس خطر کنند و باهم متحد شوند. با کنار رفتن بلوک شرق و متلاشی شدن شوروی که در سطح گیتی، دیگر دشمن و اتحادیه وجود ندارد. پس، فلسفه وجود «ناتو» و وجاهت آن چیست و چرا باید در حال گسترش روزافزون باشد؟. اعضاي آن از چه می ترسند؟. در برابر این پرسشها، این پاسخ به ذهن می آید: برای تامین منافع و حفظ آن. این پاسخ با مسئله لیبی تطبیق می کند که منافع اتحادیه از نفت و کنترل مدیترانه و خاموش کردن مردی دائما منتقد [نِق زن] همچون قذافی که مبلّغ نوعی سوسیالیسم و روش حکومتی «ساویت مانند» است مداخله در امور لیبی را ایجاب می کرد. [حمله تروريستي سال بعد به کنسولگري آمريکا در بنغازي و قتل چهار آمريکايي ازجمله سفير اين کشور در ليبي که براي بازديد از کنسولگري بنغازي به آنجا رفته بود و اين عمليات کار القاعده اعلام شده است، درستي نظر پژوهشگر نروژي را ثابت کرده است.].رزمناو مسکو، يکي از چندين ناو روسيه که در بهار 2013 در مديترانه مستقر شده است. ناوگان روسيه پس از فروپاشي شوروي مديترانه را ترک کرده بود     در اين تصوير ادغام شده؛ ساختمان کنسولگري آمريکا در بنغازي در حال سوختن و جسد کريستوفر استيونس سفير آمريکا در ليبي پس از کشته شدن و نيز عکسي از او ديده مي شوند ـ حمله به کنسولگري در سپتامبر 2012 صورت گرفت


: تاریخ جنگ لیبی معمر قذافی
ادامه اعتراض جهانیان به تعرّض «ناتو» به لیبی در مارس 2011
4.5 (2)


به نظرم خوب بود

1402/01/07 5 · Reply


خسته نباشید. عالی

1402/01/07 4 · Reply




©2003-2024

1.00292 13.64 46