روز انقلاب بلشویکی (مارکسیستی) روسیه در اکتبر 1917


مدت زمان مطالعه: 6 دقیقه و 30 ثانیه
مدت زمان مطالعه: 6 دقیقه و 30 ثانیه
25 اکتبر، سالروز انقلاب سوسیالیستی روسیه به رهبری لنین معروف به انقلاب بلشویکی (توده ای) Bolshevik Revolution است که در این روز در 1917 پیروز شد ولی نظامی که برپایه ایدئولوژی آن ایجاد شده بود در آخرین روز سال 1991 پس از 74 سال حکومت فروپاشید.
در تقویم آن زمان روسیه (تقویم ژولیان)، «هفتم نوامبر» سالروز انقلاب بود، بنابراین «25 اکتبر» طبق تقویم گریگوری است که اینک بین المللی شده و تاریخ رویدادها (کتب تاریخ) را به آن می نگارند.
انقلاب بلشویکیِ اکتبر در حقیقت سومین مرحله از انقلاب روسیه در طول سال 1917 بود. انقلاب اول توسط لیبرال ها، و انقلاب دوم که موفق به وادار کردن تزار نیکلای دوم به تفویض اختیارات شد در فوریه همان سال توسط چپگرایان و ناسیونالیستها انجام شده بود که «کرنسکی» را رئیس دولت موقت کرده بودند.
در انقلاب بلشویکی که ساعت 9 و 45 دقیقه شب با شلیک توپ از سوی رزمناو آیورورا به اوج شدت رسید، کمونیست ها (بلشویک ها)، سوسیالیست های انقلابی و مِنشویک ها (اقلیت ـ سوسیال دمکراتها) شرکت داشتند و انقلابیون ساعت 2 بامداد کاخ زمستانی محل استقرار دولت را در شهر پترو گراد (سن پترزبورگ) گرفتند که از آن واحدهای قزاق و نیز واحدهای دانشجو (دانشکده افسری) دفاع می کردند. دانشجویان نظامی به کمک قزاق ها فراخوانده شده بودند. در این روز برخی از نظامیان بویژه افراد نیروی دریایی به انقلابیون پیوسته بودند.
در پی سقوط کاخ و دستگیر شدن بیشتر مقامات ارشد، لنین پیروزی انقلاب و برکناری دولت وقت (دولت کرنسکی) را اعلام داشت و اداره امور روسیه به دست کنگرهِ ساویت ها مرکب از 649 کمونیست، سوسیالیست و مِنشویک سپرده شد. لنین تاکید داشت همه کسانی که معتقد به نوعی سوسیالیسم هستند در احراز مقامات و اداره امور مشارکت داشته باشند ولی بعدا «لئون تروتسکی» سوسیالیست های میانه رو را مُشتی ورشکسته و فرصت طلب خواند و به دورانداخت و برجای کنگره ساویت های سراسر روسیه، شورای کمیسرهای خلق مرکب از نمایندگان کارگران و کشاورزان بلشویک را مستقر ساخت، پرچم دولتی با علامت داس و چکش را رسمیت بخشید و مصادره اراضی اشراف، مالکان بزرگ و حتی کولاک ها (خرده مالکین) و کارخانه ها، بانک ها و کارگاهها را اعلام داشت و همین جهش که مورد نظر لنین نبود و آن را روالی منطقی نمی دانست باعث شد که سنگ اول کج گذارده شود.
«منشویک ها» جامعه روسیه را برای قبول «سوسیالیسم مطلق = مارکسیسم و هرگونه جهش» آماده نمی دیدند و در مرحله نخست، خواهان تعدیل ثروت و توزیع درآمدها و مخالف پاکسازی گسترده ادارات و سازمانها بودند و موافق واگذاری مقام ها به افراد آزموده، نه کارگر و کشاورز و تنها به دلیل عضویت در حزب و شرکت در انقلاب. منشویک ها به رهبری ژولیوس مارتور در سال 1903 از بدنه حزب سوسیال دمکرات زحمتکشان روسیه که به دست رادیکال ها افتاده بود جدا شده بودند و چون در اقلیت بودند به منشویک (به زبان روسی: اقلیت) معروف شدند. با وجود این، به موازات اکثریت (به زبان روسی: بلشویک) عمل می کردند و همراه اکثریت (سوسیالیست های پیرو مکتب مارکس) بودند.
بلشویک ها از 1918 عنوان حزب کمونیست برخود گذاردند. لنین رهبر اکثریت (بلشویک ها و بعدا کمونیست ها) نیز معتقد به سیر تکامل تدریجی و پس از کسب موفقیت در هر مرحله، رفتن به مرحله دیگر سوسیالیستی کردن بود ولی به دلیل ضدیت غرب با انقلاب اکتبر و لشکرکشی انگلستان، فرانسه، آمریکا و ژاپن به روسیه و آغاز جنگ داخلی مصلحت نمی دید (و یا قادر نبود) که با کارهای افراطی تروتسکی مخالفت کند مخصوصا که تروتسکی به فرماندهی خود، ارتش سرخ را به وجود آورده بود. سه دولت انگلستان، فرانسه و آمریکا «آلمان» را حامی دگرگونی روسیه می دانستند زیرا که قبلا روسیه متحد با آنها در جنگ (جنگ جهانی اول) با آلمان، اتریش و عثمانی بود. ده روز طول کشید تا انقلاب بر مناطق اطراف پایتخت وقت (سن پترزبودگ) حاکم شود و ....
پیروزی انقلاب روسیه عمدتا به دلیل نارضایی مردم از فئودالیته موجود، تبعیضات، انحصارها، نابرابری های اقتصادی ــ اجتماعی، وجود فساد در دستگاههای دولتی و بوروکراسی خسته کننده آن بود.
پس از مرگ لنین، جانشینان او به تدریج از مردم جدا شدند و به تجمل گرایی و قدرت طلبی و خودخواهی روی آوردند که چاپلوسی مقامات پایین تر، دروغ و ریاکاری را به دنبال داشت. از آنجا که مقامات حزب و دولت مردمانی بی تجربه و برخاسته از میان قشر کم سواد و بی اطلاع بودند به جای ترویج سوسیالیسم از راه آموزش (مدارس و مطبوعات) و ساخت افراد مومن و وفادار به این مسلک و تفهیم منافع انسانی آن از طریق انعکاس بدی ها و نارسایی نظامهای ملل دیگر، به روشهای دیگری ازجمله خشونت و استبداد متوسل شدند و سوسیالیسم را در وضعیتی قراردادند که سرانجام به شکست کشانده شد. سوسیالیسم روسیه بر پایه عقاید مارکس و لنین بود و باید نسل هایی می ساخت که به مبانی آن با تمام وجود وفادار بمانند و یا دست کم به آسانی از آن عقب نشینی نکنند. بنابراین به باور اندیشمندان، انقلاب شوروی نخست دچار شکست فرهنگی شد و سپس اقتصادی - سیاسی و خیانت برخی از مقامات و یا اشتباهات و غفلت آنان. مائو که متوجه رو به شکست فرهنگی رفتن نظام شوروی شده بود؛ درچین دست به انقلاب فرهنگی زد که دیر شده بود و عُمرخودش به پایان رسید و جانشینان او و بویژه از سال 1982 با حفظ عنوان کمونیست (روی کاغذ) بازگشت به نوعی کاپیتالیسم را آغاز کردند و غرب با شریک اقتصادی شدن با آنان به آن روند کمک کرد.
سران روسیه شوروی در دهه دوم پیروزی، چون نظام خودرا شکست ناپذیر می پنداشتند، به تصور اینکه اگر روسیه یکپارچه را به صورت اتحادیه ای از ملیّت ها درآورند آسانتر می توانند سایر ملل را به داخل این اتحادیه بکشانند، لذا آن را (امپراتوری تزاری سابق را) با خطوطی که در دفاتر دربسته روی کاغذ کشیدند به کشورهای متحده متعدد تقسیم کردند و نامش را اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی گذاردند که این اتحادیه در سال 1991 همانند یک اطاق برفی فروپاشید و مسائل گرجستان و اوکراین و ... در سال 2008 ریشه در همان اشتباه داشت.
فروپاشی اتحاد شوروی و استقلال اعضای آن نیز نتیجه جاه طلبی سران محلی بود که می خواستند بر اریکه قدرت بمانند و رئیس کشور باشند!.
به هرحال، نفع آنی انقلاب اکتبر 1917 روسیه برای ایران این بود که لنین همه دعاوی روسیه در ایران را که طبق قراردادهای متعدد بویژه موافقتنامه آگوست سال 1907 سن پترزبورگ بود لغو و ابطال کرد. طبق موافقتنامه سن پترزبورگ، انگلستان و روسیه ایران را به مناطق نفوذ خود تقسیم کرده بودند.
شکست نظام حکومتی شوروی که از اول هم جوامع فئودالی و شبه فئودالی امپراتوری تزاری روسیه آمادگی لازم برای پیاده کردن «سوسیالیسم مطلق» مخصوصا با «جهش» را نداشتند سبب تجدید نظر در فرضیه های سوسیالیستی شده است. پیروان این فرضیه ها که نوعی سوسیالیسم عملی و معتدل (دلخواه و مورد نیاز مردم) را راه نهایی تامین سعادت بشر می پندارند به کوششهای خود برای یافتن راه حل ادامه می دهند. بسیاری از اینان به این نتیجه رسیده اند که فرضیه سوسیالیسم حتی از نوع معتدل آن برای جوامع بشری نمی تواند متحد الاصول باشد و با شرایط و فرهنگ و رشد و نوع جامعه (مثلا کشاورزی و یا صنعتی و ...) باید مطابقت داشته باشد و کار از سوسیال دمکراسی (همان را که منشویک های روسیه در دهه 1910 می گفتند) آغاز گردد و در هر جامعه بر پایه فرهنگ ملی عملی شود تا قابلیت هضم شدن داشته باشد (فرضیه هوگو چاوس) و در هر حال، جامعه آماده قبول آن باشد و آن را راه حل مشکلات بداند. هر «ایسم» برای پیاده شدن موفقیت آمیز نیاز به مدیر اجرا دارد که بدون چنین مدیریت به شکست خواهد انجامید (مثال: نبود مدیریت واجد شرایط برای اجرای سوسیالیسم در شوروی و اقمار آن).
از گزارشهای منتشره در رسانه ها چنین بر می آید که با فروپاشی شوروی؛ در بیشتر جمهوری های سابق عضو این اتحادیه (آنها که فاقد نفت هستند) وضعیت مردم بهتر نشده و از ایجاد طبقه و تفاوت و نیز غارت اموال عمومی به نام خصوصی سازی راضی نیستند.


: تاریخ انقلاب بلشویکی انقلاب روسیه
روز انقلاب بلشویکی (مارکسیستی) روسیه در اکتبر 1917
3.5 (2)


عالی بود، سپاس

1401/08/03 5 · Reply


ممنون از شما، ادمین عزیز

1401/08/03 2 · Reply




©2003-2024

1.05579 13.59 46