به گفته وی، نظام شوروی غرق در مفاسد ناشی از نارسایی های یک بوروکراسی ناهنجار، انتصابات نابجا، جاه طلبی و خودخواهی مقام های دولتی شده بود که فسادساز هستند. به پیش بینی پروفسور بلومبرگ، نظامهای کاپیتالیستی هم اگربه همان مسائل گرفتار آیند به همان روز خواهند افتاد.
پروفسور بلومبرگ گفته بود: رقابت و دشمنی این دو نظام (سوسیالیستی و کاپیتالیستی) از پایان جنگ جهانی دوم تا اواخر دهه 1980، کمک به بقاء کاپیتالیسم کرد که این رقابت دیگر وجود ندارد و کاپیتالیسم یکه تاز میدان شده و ضریب آسیب پذیری اش بالا رفته است. بلومبرگ افزوده بود: دمکراسی به روش غرب که از آن به صورت حربه بر ضد مارکسیسم شوروی استفاده می شد دیرزمانی است که از مسیر واقعی و اصول مربوط خارج شده و به بیراهه افتاده، دیگر واقعیت ندارد و تنها یک لباس زیبا است برتن مانکن. مشارکت به صورت واقعی (آنطور که باید) در این دمکراسی دارد ضعیف و ضعیف تر و دقّت در انتخاب نماینده کم می شود و ... به این دلایل (نظر دکتر بلومبرگ)؛ این دمکراسی ورشکست شده نخواهد توانست از سقوط کاپیتالیسم موجود در غرب جلوگیری کند. دلیل دیگر، تمایل روزافزون طبقه روشنفکر، متفکّر و «کمتر ـ مادیگر» جوامع بشری (مدرّس، معلم، مولف، روزنامه نگار، شاعر، هنرمند، دانشجو و ...) به راه میانه (اصطلاحا؛ راه سوم ـ نظامی میان مارکسیسم و کاپیتالیسم) است ـ نوعی سوسیال دمکراسی که مُبلّغ معنویات هم باشد.
به نظر دکتر بلومبرگ، طبقه روشنفکر (نه صرفا ورکینگ کلاس = کارگر) که قاعدتا باید به دور (عاری) از آزمندی، خودخواهی و قدرت طلبی باشد باید کار هدایت افکار عمومی را به دست گیرد. تجربه تاریخی نشان داده است که وعده های بازاریان، مقامداران، بوروکرات ها و مقامجویان (که در جریان هر مبارزه و رقابت ازجمله کمپین انتخاباتی اعلام می شود) عملی نشده است زیرا که پس از احراز مقام درخدمت منافع خود و دیگر اصحاب منافع (همپالگی هایشان) قرارگرفته اند. آنان این راه را در سطح بین المللی هم ادامه داده و با قدرتمداران سایر کشورها که از جنس خود باشند ـ بدون اعتناء به زیانهای ملی و مردمی و آینده بشریت ـ به سازش و ساخت و پاخت پرداخته اند و ....
به گفته پروفسور بلومبرگ، تجربه تاریخ که بسیار گرانبها و به منزله قانون است به ما ثابت کرده که طبقه روشنفکر جامعه ـ روشنفکر تمام عیار ـ به هر سوی که متمایل شود، جامعه به همان سوی خواهد رفت ــ گاهی تند و زمانی آهسته و شتاب این حرکت بستگی به قدرت نیروی بازدارنده (ضد آن) دارد که عاملی مصنوعی است و هر عامل مصنوعی شکست پذیر است.
همچنانکه دکتر بلومبرگ پیش بینی کرده است، در دهه یکم قرن 21 «هوگو چاوس» فرضیه ای را زیر عنوان «سوسیالیسم قرن 21» مطرح ساخت. این سوسیالیسم نه تنها ناسیونالیسم نوع بولیواریسم را ردّ نمی کند بلکه آن را به صورتی وارد بطن خود کرده است.
به باور برخی از تفسیرنگاران که تحولات سیاسی ـ اقتصادی و تفکّرات را دنبال و تحلیل می کنند، ملل به سوی ناسیونال سوسیالیسم پیش می روند. تجربه انترناسیونالیسم در قرن بیستم ثابت کرد که زیر این شعار، دولت های بزرگتر قدرت جهانی و دیکته گر می شوند و گردانندگان آنها به خودخواهی، تفکر امپراتوری داشتن و انواع فساد ناشی از این احساس و خصلت می گرایند.
تجربه تاریخی ایرانیان بویژه در قرون هشتم تا شانزدهم میلادی که ضمن ادامه راه، در همه شئون استقلال ملی خودرا حفظ کردند سرمشق قرارگرفته است. پس از پیدایش و بهره گیری از اینترنت و ابزارهای الکترونیک و دیجیتالی دیگر، دانش و اطلاعات از انحصار مدرسه رفتگان خارج شده و تعمیم یافته و توان تفکّر در مردمی که همه اوقات فراغت خودرا صرف سرگرمی و خوشگذرانی نمی کنند وسعت گرفته است. همین وسعت اطلاعات و تفکّر، آنان را نسبت به رسانه های معلوم الحال بی اعتناء ساخته است که مثالی است مهم و معتبر از رشد تفکّر انسان های عصر حاضر. در اینجاست که طبقه مقامدار و مقامجو دست در دست طبقه آزمند و پولپرست به انواع نیرنگ و ابزار دست می زند تا فرهنگ سرگرمی و خوشگذرانی را گسترش دهد که فرصت برای تفکّر و ضدیت با خودرا به کمترین میزان کاهش دهد و ....Hugo Chavez
بازنشسته شدن رزمناو جنجالی «وینسنس»
مصاحبه تاریخی دکتر مصدق در 1331
کنفدراسیون یوگوسلاوی چگونه فروپاشید
29 اسفند روز ملی شدن صنعت نفت ایران
مصاحبه تاریخی دکتر مصدق در 1331
کنفدراسیون یوگوسلاوی چگونه فروپاشید
29 اسفند روز ملی شدن صنعت نفت ایران