روزی که رومیان ابرقدرت غرب شدند


مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه و 52 ثانیه
مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه و 52 ثانیه
پنجم اکتبر سال 197 پیش از میلاد (به حساب تقویم گریگوری)، ارتش روم در جنگ Cynoscephalae ارتش مقدونیه را شکست داد و پس از 140 سال سلطه مقدونی ها (جانشینان اسکندر) بر یونان، بخشی از جزایر مدیترانه ـ اژه و ایلری (منطقه ای که در قرن بیستم کنفدراسیون یوگسلاوی خوانده می شد) پایان یافت.
با اضمحلال حکومت جانشینان اسکندر بر اروپای جنوبی، رومیها ابرقدرت غرب شدند و این مقام را قرنها برای خود حفظ کردند. در طول این مدت، رومیان چشم از تصرف شرق برنداشتند که منجر به دهها جنگ با ایران شد که جز در دو جنگ، پیروزی همواره با ایرانیان بود. مورخان این روز (پنجم اکتبر سال 197 پیش از میلاد ) را بازشدن فصلی در تاریخ نوشته اند که هنوز باز است و آن پیدایش دو ابرقدرت رقیب و متعارض است. پیش از این تاریخ، در جهان تنها یک قدرت وجود داشت و این قدرت دست به دست می گشت؛ گاهی بابِلی ها، زمانی آشوری ها، مدتی مصریان، 3 قرن و نیم ایرانیان و مدتی نسبتا کوتاه هم اسکندریان. پس از افتادن امپراتوری ایران در نیمه اول قرن هفتم به دست اعراب مسلمان، دولت اسلامی تا سه قرن و اندی قدرت برتر در جهان و قلمرو آن از غرب هندوستان تا اسپانیا بود و وسعتی بیش از امپراتوری ایران یافته بود. تا اینکه ایرانیان با یک رشته بپاخیزی های درخشان و بی نظیر دویست و اندی ساله باردیگر وطن خودرا قدرت کردند و این بپاخیزی در آغاز کار، فرهنگی (علمی ـ ادبی) بود و سپس مسلحانه. آنگاه طوایف آلتائیک و چنگیزیان قدرت شرق شدند. در غرب یک قدرت مسیحی (کلیسایی) بوجود آمد و پس از دستیابی غرب بر باروت و قطب نما و ساخت توپ و تفنگ و نیز پیدایش امپراتوری عثمانی و نشستن بر جای روم شرقی و بستن راه زمینی شرق بروی غربیان، تلاش غرب متوجه یافتن راههای دریایی و سرزمین های دوردست شد و طولی نکشید که اسپانیا قدرت برتر غرب شد که این مقام از نیمه دوم قرن شانزدهم و پس از شکست اسپانیا در یک نبرد دریایی، به دست دولت لندن افتاد و به تدریج اروپا دارای چند قدرت رقیب شد؛ انگلستان، فرانسه، ژرمن ها (اتریش و آلمان) و لاتین ها (اسپانیا، پرتغال و بخش های مستقل ایتالیا بویژه ونیز) که از قرن هفدهم (زمان پتر بزرگ) روسیه هم بر آنها اضافه شد. قدرت ژرمن نظر به گسترش در اروپا داشت و مابقی استعمار سایر قاره ها و سرزمین ها و این قدرت رقیب هم بودندو برای مثال؛ رقابت و معارضه فرانسه با انگلستان بود که کمک به ایجاد ایالات متحده (مهاجر نشینان سابق انگلیسی در آمریکای شمالی) کرد. تااینکه از درون انقلاب فرانسه ژنرالی به نام ناپلئون بناپارت بیرون آمد و تصمیم به تامین وحدت اروپا ـ اروپای تابع فرانسه ـ و آن هم از طریق جنگ گرفت که باوجود موفقیت های اولیه شکست خورد. از زمان بیسمارک و قیصری شدن آلمان ترکیب قدرت در غرب تغییر یافت و این بار، قدرت های اروپایی سر یک میز می نشستند و سرزمین های دیگران را میان خود قسمت می کردند و مناطق نفوذ به وجود می آوردند و .... این رقابت های استعماری و اصطکاک منافع بود که منجر به جنگ جهانی اول شد و دو امپراتوری اتریش و عثمانی از میان رفتند و آلمان سرکوب و محدود شد و زیر تحمیلات سنگین قرارگرفت. افتادن خاور میانه به دست انگلستان و فرانسه و تبدیل امپراتوری روسیه به یک نظام ایدئولوژیک از نتایج این جنگ بود. دولت لندن در خاورمیانه چند کشور و دولت بوجود آورد و در اتاقهای دربسته در لندن و بدون در نظر گرفتن واقعیت های محلی و ترکیب قبایل و جوامع به ترسیم نقشه های جغرافیایی دست زد و مرزهارا تعیین کرد و مسائل و بحران های این منطقه و آسیای جنوبی که در دهه یکم قرن 21 گسترش و انفجار آمیز شده اند ریشه در همان دستپخت ها دارند ازجمله مسائل عراق، افغانستان، سوریه و .... از زیر ویرانه های جنگ جهانی دوم که علل وقوع آن تحمیلات بر مردم آلمان و جدا کردن برخی بخش های این سرزمین بود دو قدرت پا به عرصه وجود گذاردند؛ قدرت واشنگتن و قدرت مسکو و بلوک هایی که به گرد خود تشکیل دادند. این دو قدرت از همان آغاز کار هم وارد یک جنگ سرد با یکدیگر شدند. سیاست آمریکا به کانتینمنت قدرت مسکو سرانجام به نتیجه رسید و در آخرین ماه سال 1991 قدرت مسکو از درون فروپاشید و جهان دارای یک قدرت شد که بازگشتی است به سالهای پیش از پنجم اکتبر 197 قبل از میلاد. از آغاز قرن 21 قدرت های دیگری بدون سر و صدا، تحریک و ادعا ـ دارند طلوع می کنند و .... بنابراین در آینده ایجاد تغییر و تحول متحمل است. جهانی بودن «دلار»، بررسی های مداوم و اعلام نظر «تینک تانک ها» به دولت و وسعت رسانه ها از عوامل قدرت آمریکا هستند به عبارت دیگر؛ در آمریکا تصمیم گیری در انحصار فرد نیست. یک مقام پس از کنار رفتن و یا کنار گذاشته شدن، علم و تجربه خودرا مدفون نمی کند و آن را در انستیتوهای مطالعاتی (تینک تانک ها) بکار می اندازد و یا نظر خودرا از طریق نوشتن مقابله و کتاب و یا مصاحبه اعلام می دارد که کمکی است بزرگ. یک مثال از مضار نبود کمک فکری و بودن تصمیم گیری در دست یک و یا دو نفر: در مارس 1940 که هیتلر و موسولینی در گذرگاه «برنر» درآلپ باهم ملاقات کردند تا با توجه به تحولات روز شاید بر پیمان دو جانیه دو دولت منعقد در ماه می 1939 معروف به پیمان پولادین موارد تازه اضافه کنند موسولینی با پیشنهاد هیتلر که روسیه عضو این پیمان شود مخالفت کرد. اگر این مخالفت صورت نگرفته بود اینک جهان چهره ای دیگر داشت، آلمان به روسیه تعرض نمی کرد، آمریکا وارد جنگ نمی شد و انگلستان ازپای در می آمد و .... در حال حاضر هم با کوچکترین اشتباه، زد و خوردهای داخلی سوریه می تواند به یک جنگ گسترده تبدیل شود که از مرزهای دو سه کشور فراتر خواهد رفت. پوتین چندماه پیش گفته بود که کاری نکنید که مسئله سوریه به جنگ سوم جهانی تبدیل شود. پارلمان ترکیه با دادن مجوّز جنگ برون مرز (با سوریه) در مصوبه چهارم اکتبر 2012 خود راه برای چنان جنگی که پوتین به آن اشاره کرده بود بازکرده است. روسیه در انتظار فرصت جهت بازگشت به جایگاه پیشین خود ـ امپراتوری روسیه و یا روسیه شوروی ـ است و جنگ بر سر سوریه آن را به این هدف خواهد رساند و ....
باری، رومیان پس از پایان دادن به حکومت اسکندری ها در اکتبر 197 پیش از میلاد، کتابهای اندیشمندان یونانی و آثار هنری این کشور را با خود بردند و از دانشمندان و اندیشمندان آتنی خواستند که به شهر رم مهاجرت کنند و در آنجا به فعالیت ادامه دهند که هدف از این اقدام، شکوفا شدن دانش و ادب در همه اروپا (غرب) بود. دمکراسی روم عمدتا نتیجه انتقال همین نوشته ها و اندیشمندان یونانی به شهر رم بوده است. دیدار هیتلر و موسولینی در 18 مارس 1940 در یک قطار راه آهن در گذرگاه برنر در کوههای آلپ آغازی برای یک دگرگونی وسیع بود


: تاریخ ایتالبا آلمان هیتلر
روزی که رومیان ابرقدرت غرب شدند
4.0 (2)


بسیارعالی بود

1401/07/13 5 · Reply


خسته نباشید میگم =)

1401/07/13 3 · Reply




©2003-2024

0.99927 13.57 46