هیتلر در زندان لاندسبرگ بود که کار نوشتن این کتاب را آغاز کرد. وی نخست مندرجات این کتاب را به «امیل موریس» و سپس ردولف هِس دیکته می کرد. نوشتن این کتاب در داخل و خارج از زندان، چهار سال و شش ماه طول کشیده بود.
هیتلر در این کتاب دشمنی خود را نسبت به یهودیان منعکس ساخته و نوشته است که یهودیان از دهها سال پیش در حال توطئه کردن و دسیسه اند تا کلیدهای رهبری بر جهان را به دست آورند. به باور هیتلر که در کتاب او مندرج است، یهودیان با همین هدف «کمونیسم» را ساختند و در روسیه پیاده کرده و در نقاط دیگر جهان بسط دادند که فرضیه ای غیر عملی است، و با هدف تخریب سوسیالیسم اصیل (که مورد نیاز و قبول بشر است) به وجود آورده شده است. سوسیالیسم ماهیّت ملی دارد زیرا فرهنگ ملل متفاوت و روانشناسی، نحوه پرورش و روش زندگانی ملل با هم فرق دارد و درنتیجه؛ درک و خواست آنان. لذا سوسیالیسم انترناسیونال، عملی نیست و شکست خواهد خورد.
هیتلر نوشته است که یهودیان با همین هدف (جهانی شدن)، زبان اسپرانتو را اختراع کردند، عنوان بین المللی بر آن نهادند و .... هیتلر سپس نتیجه گیری کرده است که به این دلایل و به خاطر حفظ جهان از دسیسه های یهودیان است که با جودیسم و کمونیسم مبارزه خواهد کرد.
هیتلر در کتاب «تلاش من» از سوسیالیسمِ ملّی ـ سوسیالیسمِ در خور فهم و خواست مردم که جامعهِ مُفت خور، بیکاره و متقلّب به وجود نیاورد و قوه ابتکار مردم را تقویت کند ـ تمجید کرده و نوشته است که به ترویج و اجرای این ایده خواهد پرداخت.
هیتلر دمکراسی را به صورتی که در اروپای غربی مشاهده می شد، و حکومت های پارلمانی به زعم او، مُرکّب از افراد زبانباز و سیاستباز را یک بیماری جهانی خوانده و گفته است که «منتخبین» باید داوطلبان خدمت باشند نه عاشقان قدرت و شهرت و زَر و زمین.
به زعم هیتلر، دمکراسی واقعی و «حکومت برای خدمت» باید از نو تعریف شود. وی معاهده ورسای را یک توطئه و اجحاف قدرت های فاتح برضد ملل مغلوب و تضعیف شده قلمداد کرده و نوشته است که سلطه گران هدفی جز کوچک و ضعیف کردن کشور ها (با تجزیه آنها) ندارند تا آسان تر بتوانند حُکم برانند. قدرت های اروپایی نمی خواهند که آلمانی ها را متحد و نیرومند ببینند.
هیتلر در کتاب خود خواهان قرار گرفتن همه سرزمین های آلمانی نشین (حتی آنها که بر حسب مندرجات کتب تاریخ، در قدیم آریایی نشین بودند) در زیر یک پرچم شده است تا منشأ پیشرفت قرار گیرند.
وی در تالیف خود در عین حال با توجه به عقیده «نیچه» در کتاب «چنین گفت زرتشت» خواهان عنایت جوامع به سوپرمَن های خود شده، اهمیت نوابغ و اِلیت ها را بیان داشته و اشاره کرده است که قوم آرین می تواند بیش از اقوام دیگر «سوپرمَن» به دست دهد و سوپرمَن فردی را گویند که برای سعادت دیگران فداکاری کند، به دیگران بیناندیشد و ....
هیتلر در همین کتاب نوشته است که روسیه منابع و اراضی بیش از نیاز نفوس خود دارد و ما آلمانی ها که پُرکارتر هستیم، کمتر، و منطقی است که برویم و از منابع روسیه که بلااستفاده مانده استفاده کنیم. [مورخان نوشته اند که چرا مفهوم این قسمت از کتاب هیتلر را به اطلاع سران کرملین نرسانیدند تا بدانند که روزی ـ روزگاری مورد تعرض آلمان قرار خواهند گرفت و تا دیر نشده چاره جویی کنند. این مورخان، پیمان عدم تعرض آلمان و روسیه در آستانه جنگ جهانی دوم را هم نوعی نیرنگ هیتلر خوانده اند.].
همچنین بخوانید:
سالروز تسلیم سرخپوستان «نی می پو» به آمریکایی هاسالروز تولد سارا خادم الشریعه
حادثه ای در کامچاتکا که ضعف های روسیه را برملا کرد
دکتر کوپ و مبارزه جهانی با سیگار و بیماری بی درمان ایدز