تصرف استانبول و پایان قرون وسطا در اروپا


مدت زمان مطالعه: 10 دقیقه و 47 ثانیه
مدت زمان مطالعه: 10 دقیقه و 47 ثانیه
سلطان محمد دوم (فاتح) بیست و نهم ماه می 1453، روز ورود جهان به دوران تاریخی «عهد جدید» است.
تاریخنگاران این روز را پایان قرون وسطا قرار داده اند. در آن سال و در آن روز محمد دوم معروف به «فاتح» رهبر وقت تُرکان عثمانی «شهر قسطنطنیه» را پس از 53 روز محاصره تصرف کرد، آن را به اسلامبول (استانبول) تغییر نام داد و از آن پس امپراتوری عثمانی برجای روم شرقی نشست و 466 سال عُمر کرد. با سقوط قسطنطنیه در ماه می 1453 همچنین دست قدرت های اروپایی «موقتا!» از سلطه مستقیم بر مشرق زمین کوتاه شد. قسطنطنیه پس از کشته شدن کنستانتین یازدهم ـ آخرین پادشاه روم شرقی سقوط کرد. وی شخصا با آخرین واحد نظامی خود وارد جنگ شده بود که کشته شد. قسطنطنیه مهمترین شهر دنیای آن زمان بشمار می آمد. قلمرو امپراتوری روم شرقی (بیزانتیوم Byzantine) پیش از اضمحلال، محدود به منطقه قسطنطنیه، چند ناحیه در بالکان و گوشهِ کوچکی از آناتولی شمال غربی بود.
پس از این پیروزی، عثمانی ها، محمد دوم را «فاتح» لقب دادند و خودش هم چندین عنوان بر نامش اضافه کرد از جمله؛ خلیفه مسلمین، قیصر روم، سلطان آناتولی و خان تُرکان عثمانی. چرا خان عثمانی ها؟ زیرا که طوایف تُرک و مغول از عهد باستان پادشاه خود را «خان» و امپراتور را خاقان به معنای خانِ خان ها می نامیدند و رئیس طایفه (شاخه ای از قبیله) را «ایلخان» می گفتند و تا همین سالهای اخیر، طایفه قاجار دارای ایلخان بود و شنیده شده است که هم اکنون نیز، یک ایرانی تبار مقیم اروپا خودرا ایلخان قاجار می خوانَد. یک ایلخان قاجار در دوران طفولیت احمد شاه، نیابت سلطنت را برعهده داشت، و چرا قیصر روم؟ زیرا که درجریان جنگ قسطنطنیه، کنستانتین یازدهم آخرین سزار (قیصر) روم شرقی کشته شد و محمد فاتح که جانشین این امپراتور شده بود خود را در عین حال قیصر روم نامید و در صدد احیاء روم غربی و متحد کردن دو قسمت روم باستان (روم شرقی و روم غربی) بر آمد و با همین هدف در سال 1480 به ایتالیا لشکر فرستاد که موفق به تصرف آن و تاسیس روم واحد نشد، ولی در اروپای اسلاو تبار تا «بوسنی» پیش رفت، قسمت هایی از یونان، بلغارستان، رومانی و مجارستان را تصرف کرد و دست حاکمان تُرک تبار دیگر ازجمله آق قویونلوها و قره قویونلوها را از آناتولی کوتاه کرد. ولی، همین جهانگیری اش و خلیفه سُنّی ها خواندن خود سبب پیدایش دودمان صفویه در ایران شد و ایران کانون فعالیت های دیپلماتیک قدرت های اروپایی و بعضا رقیب یکدیگر.
ایران کشوری کوچک و ناآشنا نبود که اروپاییان قرن 16 با فرستادن چند کشتی توپدار و شماری نظامی تفنگدار بر آن مسلط شوند و لذا در مورد ایران از راههای دیپلماتیک و بازی های مربوط وارد شدند و با نیرنگ های بسیار، دولت صفویه را بر ضد عثمانی برانگیختند و باعث تضعیف هر دو دولت شدند و چون نوبت به قاجاریه رسید و متوجه ضعف ها و آلودگی های سران آن و قحط الرجال در ایران شدند دامنه نفوذ خودرا گسترش دادند، ایران را کوچک و کوچکتر کردند که نزدیک بود استقلال و حاکمیت خود را هم از دست بدهد زیراکه نگران بودند که ناگهان یک اردشیر پاپکان و یا نادرشاه پیدا شود و دوباره آن را اَبَرقدرت و بزرگ شرق کند و به نظر می رسد که این نگرانی هنوز از میان نرفته است.
قسطنطنیه (استانبول) ـ شهری که به دست محمد دوم گشوده شد، به تصمیم کنستانتین بزرگ امپراتور روم و با هدف نزدیک شدن به پایتخت امپراتوری ایران در کنار خرابه های شهر یونانی نشین بیزانتیوم و بر روی آن ویرانه ها ساخته شده است. این شهر در یازدهم ماه می سال 330 میلادی به عنوان پایتخت شرقی امپراتوری روم اعلام شده بود ولی کنستانتین مایل بود که اسم شهر «رُم نوین» باشد که اطرافیانش آن را کنستانتینو پولیس (پولیس به معنای شهر) خواندند و به همین اسم کنستانتینوپُل
Constantinople (تلفظ عربی وقت؛ قسطنطنیه) باقی ماند.
محمد فاتح که در سی ام مارس 1432 در اِدرِنه (بخش اروپایی ترکیه امروز) به دنیا آمده بود و در سوم می 1481 درگذشت با همه تعصّبی که در اسلام داشت پس از تصرف قسطنطنیه به پیروان سایر ادیان آزادی کامل داد و موافقت کرد انجیل را به زبان تُرکی ترجمه کنند و حکومت شهرهای متصرفه در بالکان و آناتولی غربی را به حکام محلی سابق (بزرگان این شهرها) سپرد و به تاسیس مدرسه در سطوح مختلف و تالیف و ترجمه کتاب همّت گماشت و تلاش بسیار کرد که ادیبان، اندیشمندان و دانشمندان فرارکرده از قسطنطنیه (درجریان محاصره) را به این شهر بازگرداند. مهاجرت این نخبگان به ایتالیا و عمدتا استقرار در فلورانس و با انتشار عقاید روشنفکران و دانشمندان یونان باستان و سفرنامه ها ازجمله سفرنامه مارکو پُلو (پولو)، رنسانس Renaissance و عصر جدید آغاز شد که از شاخص های آن، برتری اروپاییان و سلطه چند دولت اروپایی بر قاره های دیگر و تملّک قاره آمریکا و استرالیا بود و ....
محمد فاتح بر زبان فارسی مسلط بود و از همان زمان بسیاری از واژه های فارسی وارد تُرکی عثمانی شده است. محمد فاتح حُکّام محلی را لقب پادشاه داد که بعدا این واژه به «پاشا» تبدیل شد. در زمان او بسیاری از مکاتبات به زبان فارسی صورت می گرفت. یکی دیگر از کارهای مهم محمد فاتح نوشتن قانون و ضابطه بود که این قوانین را بعد از او، سلطان سلیمان تکمیل کرد و برای مجازات قانون شکنان و متجاوزان به حقوق دیگران، دادگاه تاسیس کرد که با این عمل شهرت «قانونی» به دست آورد و «سلیمان قانونی» خوانده شد.
مورّخان در تقسیم بندی دوره های تاریخی، روز تصرف قسطنطنیه را آخرین روز قرون وُسطا یا «مدی والMedieval Period- Middle Ages» نوشته اند (که مدی وال از دو واژه یونانی مدیوس و اوو گرفته شده است). این دوره تاریخی (قرون وُسطا) طبق برخی تعاریف با سقوط دولت روم غربی (رُم) و برپایه تعاریف دیگر با مرگ (ترور) خسروپرویز ـ شاه ساسانی ایران در اوایل قرن هفتم آغاز شده بود و حدود 9 قرن طول کشیده بود. این عصر همچنین دورانِ تاریکیِ غرب خوانده شده است. در این عصر، بازهم ایرانیان ستاره تابناک آن بودند؛ نخست به خاطر قهرمانی های شگفت انگیزی که در راه کسب استقلال و حاکمیّت میهن کردند و دوم به سبب دانش، ادبیات و فلسفه. رازی، خیام، فردوسی، سعدی، حافظ، رودکی، ابن سینا، خوارزمی، فارابی، خواجه نصیر، خواجه نظام الملک و ... نامدارانِ ایرانزمین در این دوره می زیستند.
با پایان یافتن قرون وسطا ـ قرون ظلمت در اروپا ـ قرون جدید آغاز شد که عصر رُنسانس (تجدید حیات علوم و ادبیات و فلسفه و هنر) و روشنگری است و انتشار کتاب هایی که دانشمندان بیزانتیوم در جریان محاصره قسطنطنیه با خود به ایتالیا برده بودند عامل عمده آغاز رنسانس شناخته شده است زیرا که اروپاییان از طریق این کتاب ها با علوم، فلسفه، هنر و ادبیات یونان قدیم، ایران و عرب آشنا شدند و به تحول خود ادامه دادند. همچنین با پیدایش یک قدرت بزرگ (عثمانی) در آسیای غربی که در بالکان و آفریقای شمالی هم دارای متصرفات بود و در نتیجه، قطع ارتباط زمینی اروپاییان با آسیا، تلاش برای اکتشاف راههای دریایی آغاز شد که کلونیالیسم پدید آمد و سرآغاز بدی برای سایر قاره ها بود.
در قرن پانزدهم و پس از سقوط قسطنطنیه، اروپاییان که راه زمینی به شرق را بر خود بسته دیدند به یافتن راههای دریایی دست زدند و از این طریق خود را به شرق کره زمین رسانیدند، آن هم تا آخرین نقطه شرق. درجریان همین تلاش، اواخر همان قرن (سال 1492)، اروپاییان برحسب اتفاق به قاره آمریکا رسیدند. از این تلاش اروپاییان، کلیسا نیز حمایت می کرد. برای مثال: فرمان ماه می 1493 پاپ الکساندر ششم درباره مالکیّت اراضی مکشوفه! ـ به نوشته پاپ، «مکشوفه!» حال آن که تمدن بومیان مکزیک و برخی نقاط دیگر قاره غربی (آمریکا) دست کمی از سایر ملل جهان نداشت؛ مکزیکی ها و سایر بومیان قاره آمریکا فقط توپ و تفنگ نداشتند. این فرمان پاپ اواخر ماه می آن سال به دست پادشاه وقت اسپانیا رسید. در این فرمان که چند ماه پس از رسیدن کریستف کلمب (کریستوفر کلمبوس) به قاره آمریکا امضاء شده بود، پاپ مالکیّت ضمن صدور فرمانی هر زمینی واقع در غرب «جزایر آزور» را (نیمه راه قاره های اروپا و آمریکا در اقیانوس اطلس) که اسپانیائی ها به آنجا برسند از آن دولت اسپانیا دانست. با این فرمان، پاپ اراضی دارای مالک و متعلق به بومیان را که هزاران سال در آنجا زندگی می کردند به اسپانیایی ها بخشید، دستوری که در همان زمان هم برخی آن را مغایر آموزش های مسیح و نقض حق مالکیّت (بومیان) تفسیر کرده بودند. طبق این منشور، پاپ اراضی شرق آزور از جمله جزایر خلیج فارس، اندونزی و ... و هر نقطه در شرق را که پرتغالی ها ضمن دریانوردی به آنجا برسند به آنان بخشید که بیشتر مورخان آن را نقطه تاریکی در تاریخ بشر خوانده اند. پاره ای از مورّخان، دوران معروف به قرون جدید را عصر استعمار ـ استعمار ملل بی تفنگ و ناآگاه ـ و نیز عصر جنگ قدرت های اروپایی باهم برای کسب برتری نام نهاده اند.
تحلیلگران «تاریخ جاری» نوشته اند؛ سلطه قدرت های اروپایی بر شرق و نقاط دوردست کره زمین به منظور آقایی کردن، استثمار و به دست آوردن مواد خام که از قرن 16 آغاز شده است در دوران معاصر (دوران پس از عصر تاریخی معروف به قرون جدید) همچنان با چند بار تغییر لباس دادن ادامه یافته و شکل تازه استثمار در موارد بسیار با کمک سران برخی دولت های محلی (عمدتا ناشی از بی اطلاعی و ندانمکاری و علاقه مندی آنان به حفظ مقام خود به هر بها) انجام شده است.
از پدیده های تاریخ معاصر که متعاقب دوران قرون جدید رقم خورده است گسترش انتشار کتاب [و در قرن 21 همچنین به طریقه دیجیتال = ای ـ بوک]، پیدایش آنلاین ها و سوشل میدیا و کشش فراوان به خواندن ـ چه نوشته های چاپی و چه آنلاینی و بویژه آگاه شدن مردم از گذشته خود (تاریخ)، خواست مخاطبان از رسانه های همگانی به تکامل ابزارهای خبر و نظر رسانی و انعکاس مشکلات جوامع، انگیزه وقوع جرائم و کشف فساد و ضعف های دولتی، تکامل علوم و فنون، رسیدن نفوس به بیش از ظرفیت منابع کره زمین که یکی از ریشه های مسائل جهانی امروز و فرداست، انتشار و رواج فرضیه ها و ایسم های گوناگون ازجمله «آنارشیسم یعنی تامین عدالت و در مواردی حتی با حذف فیزیکی مقامات و شورایی و سندیکایی کردن امور با توسل به ترور و ...» است. پیدایش این فرضیه (آنارشیسم) نتیجه بی اعتنایی دولت ها به شرایط روز و اندرز روشنفگران برای حل مسائل و تامین خواست مردم بود و پیشگیری از نارضایتی ها با حذف بوروکراسی ها و فساد دولتی. آنارشیست ها یک قرن پیش بسیاری از سران کشورها و دولتها ازجمله یک رئیس جمهوری آمریکا را ترور کردند و اینک [قرن 21] بوی احیاء آن به مشام می رسد، بویژه آنارشیسم انفرادی (نه، گروهی) و ابزارهای این آنارشیست ها در دو ده دهه اخیر تغییر یافته و از بکار بردن تفنگ و تپانچه و بمب به صورت آدمکشی با وارد کردن خودرو به میان جمعیت، انفجار انتحاری و ... درآمده است. دیده شده است که دانش آموزان ناراضی به کشتار همشاگردی های بیگناه خود دست زده اند و .... در این مسائل، دولت ها باید «انگیزه و علت» را بیابند و برطرف کنند و گرنه از تنبیه معلول نتیجه ای بدست نخواهد آمد.
دوران معاصر شاهد دو جنگ جهانی پُرتلفات و چند جنگ منطقه ای و پیدایش جنگ افزار تازه ای به نام سلاح هسته ای بوده است که این جنگ افزار مرگبار و ویرانگر در عین حال از وقوع جنگ جهانی دیگری جلوگیری کرده است. در دوران معاصر، سوسیالیسم مارکسیستی در یک سوم از جهان پیاده شد ولی چون به طریقه انقلاب پرولتاریایی (جهش در پیاده کردن نظام بدون دادن آموزش قبلی به مردم، حذف فوری و بی درنگ مدیران میانی پیشین، تصفیه های خونین، فراری دادن و خانه نشین کردن اصحاب حرفه و تحصیلکردگان، سپردن امور به افراد بی تجربه ولی طلبکار انقلاب و ...) قدرت یافته بود شکست خورد و فروپاشید. دولت های دارای نظام کاپیتالیستی ـ لیبرالیستی به تسریع شکست خوردن نظامهای مارکسیستی کمک کردند.
دوران معاصر یک جنگ سرد میان دو ابرقدرت محصول جنگ جهانی دوم را تجربه کرد و اینک (دهه دوم قرن 21) با پیدایش قدرت های در حال طلوع دیگر، وقوع جنگ های سرد دیگری که این بار ابزار برتر آن اینترنت و شبکه های آن و آنلاین ها هستند قابل پیش بینی است. «تحریم» یک سلاح دیگر قدرت ها شده است. سازمان ملل که از پدیده های دوران تاریخی معاصر است به علت ساختار آن [بی اقتداربودن مجمع عمومی آن که در حد یک سالن کنفرانس و سخنرانی است و تصمیماتش ضمانت اجرایی ندارد و انحصار حق رد ـ وتو ـ در دست 5 دولت فاتح جنگ جهانی دوم است و ...] تا کنون بنیادی فایده بخش نبوده و عملکرد منفی شورای امنیتِ این سازمان در قبال لیبی در سال 2011 که مغایر اختیارات آن بود ثابت کرد که ابزاری در دست چند قدرت بیش نیست. با ایجاد انقلاب ساختگی و طراحی شده در یک کشور طبق برنامه و طرح دولت و بلوک دیگر با هدف اجرای سیاست های خود[فرمول لیبی] تنها رادیکال ها و عقده دارها به قدرت می رسند و مسائل و نا آرامی و نارضایتی بیشتر می شود.
به باور چند تحلیگر و تینک تانک (اندیشکده ـ انستیتوهای بررسی رویدادها و پالیسی ها)، به نظر می رسد که سیاست کانتینمنت شوروی (سابق) عملا تبدیل به کانتینمنت برخی کشورهای دیگر شود که راه خودرا می روند. به نظر همین تحلیلگران، مسیر تحولات نشان می دهد که عُمر نظام جهانی جاری که با فروپاشی شوروی برقرار شده است طولانی نخواهد بود، سطح تولید و مصرف برخی از کشورها بالا رفته و نیاز مبرم به مواد خام و بازار فروش دارند و می دانیم که مسائل و رقابت های اقتصادی هستند که رویداد و «تاریخ» می سازند. به هر حال در جهان فردا ملتی پیروز و مُرّفه و شاد خواهد بود که عاری از فساد و تباهی باشد و مدیریت خوب داشته و حقوق همگان در آن رعایت شود زیراکه انسان امروز با دسترسی انبوه و آسان به اطلاعات، حقوق خود و واقعیت ها را می شناسد و این دستاورد خودرا از طریق سوشل نِت وُرک ها به دیگران منتقل می کند و ....


: تاریخ سلطان محمد دوم
تصرف استانبول و پایان قرون وسطا در اروپا
4.5 (2)


عالی بود. ممنون از زحماتتون

1402/03/03 5 · Reply


دمتون گرم. عالی بود

1402/03/03 4 · Reply




©2003-2024

0.30233 13.67 52