مارکس با نوشتن این اصل در عقاید خود که «فلسفه باید به صورت عمل درآید تا تغییر به وجود آورد و احیانا تکامل یابد» راه را برای تفسیر و تکامل ایدئولوژی کمونیسم باز گذارد که لنینیسم، مائوئیسم، تیتوئیسم ، هوشی مینیسم، کاستروئیسم، کمونیسم ایتالیایی و ... نتیجه آن بوده و پس از فروپاشی شوروی تفسیرهای تازه و معتدل بر عقاید مارکس نوشته شده و آن را به انواع سوسیالیسم دیگر که در قرون 18 و 19 ظهور کردند و حتی سوسیال دمکراسی نزدیک ساخته اند.
مارکس شخصا فرضیه خود را از انواع دیگر سوسیالیسم جداکرده و متمایز ساخته بود. وی نخستین بانی کمونیسم نبود، صدها سال پیش از او ، مزدک در ایران فرضیه عمومی ساختن دارایی ها و برابری کامل مردم را اعلام و درصدد اجرای افکار خود برآمده بود.
مارکس از پیروان فلسفه تاریخ (اصطلاحا تکرار رویدادها در پی پدید آمدن شرایط و اوضاع مشابه) و اجتناب ناپذیر بودن وقوع رویدادها و معتقد به ساختار دیالکتیکی بود. مارکس ریشه و واقعیت رویدادها (تاریخ) را از اقتصاد و ناشی از وضعیت آن در جامعه و جوامع می دانست، و نه تفکرات ایده آلی روشنفکران.
مارکس که در 1841 دکترا گرفت، در طول اقامت در آلمان، فرانسه، بلژیک و انگلستان از راه روزنامه نگاری امرار معاش می کرد. او حتی سالها برای یک روزنامه آمریکایی چاپ نیویورک مقاله می نوشت و مقالات خودرا از لندن به این روزنامه در نیویورک می فرستاد.
پرواز لیندبرگ و ارهارت بر فراز اقیانوس اطلس
روزی که آیت الله خامنه ای امام جمعه تهران شد
افتادن اصفهان به دست تیمورِ لَنگ و قتل عام اصفهانی ها
رونالد ریگان: گورباچف مذاکره کننده باهوشی نبود
روزی که آیت الله خامنه ای امام جمعه تهران شد
افتادن اصفهان به دست تیمورِ لَنگ و قتل عام اصفهانی ها
رونالد ریگان: گورباچف مذاکره کننده باهوشی نبود