Saadat Abad 1389

سعادت آباد

N/A
آمریکا
A
مازیار میری
اجتماعی
1389
خلاصه داستان : یاسی که در زندگی مشترک با محسن دچار تردیدهایی شده، تصمیم می‌گیرد برای او جشنی بگیرد و خاطراتی را یادآوری کند. او برای بهتر برگزار کردن مهمانی همه چیز را از قبل پیش‌بینی می‌کند، غافل از این که شرایط به خواسته‌ی او پیش نمی‌رود. فیلم در سکانسی به خیانت در زناشویی می پردازد.
خلاصه داستان : یاسی که در زندگی مشترک با محسن دچار تردیدهایی شده، تصمیم می‌گیرد برای او جشنی بگیرد و خاطراتی را یادآوری کند. او برای بهتر برگزار کردن مهمانی همه چیز را از قبل پیش‌بینی می‌کند، غافل از این که شرایط به خواسته‌ی او پیش نمی‌رود. فیلم در سکانسی به خیانت در زناشویی می پردازد.

یاسی(لیلا حاتمی) در کنار همسرش مسعود (حامد بهداد) زندگی راحتی را تجربه میکند. اون تمام گذشته خود را پشت سر گذاشته و تصمیم دارد عاشقانه در کتار همسرش زندگی کند. زندگی او بیخبر از عشق قدیمی که سالها پیش فراموشش کرده در جریان است غافل از اینکه "خاطرات" بیرحم تر از چیزی که او انتظار دارد روی زندگی او سایه انداخته. گذشته او با بهرام(حسین یاری) هنوز از ذهن بهرام پاک نشده است. او به عنوان دوست صمیمی مسعود و خود یاسی در جمع آنها پذیرفته شده در حالی که احساسات او به یاسی همچنان پا برجاست. یاسی در تمام لحظات فیلم سعی میکند این سایهی سنگین را از زندگی خود حذف کند اما شاید گذر از گذشته آنچنان هم راحت نیست. میتوان گفت بهرام یاسی را از خودش هم بیشتر دوست میدارد برای همین تصمیم میگیرد از زندگی این زوج به ظاهر خوشبخت برود با با خاطرات خوشش از یاسی و دوستیاش با مسعود زندگی خود را ادامه دهد.

بهرحال اسم فیلم “سعادت آباد” است و همان اول کار، وقتی یاسی که به مناسبت تولد محسن، همسرش، در حال درست کردن غذاست، دستش را با چاقو می بُرد، دیگر مطمئن می شویم که ماجرا بودار خواهد بود! زوج ها کم کم دور هم جمع می شوند و فیلم با ریتم خوبی جلو می رود در حالیکه نود در صد نماها در همان خانه ی یاسی و محسن می گذرد. نویسنده و کارگردان سعی کرده اند با چینش اطلاعات در طول کار به شکلی عمل بکنند که تماشاگر خسته نشود. اما در هر حال در بیست دقیقه ی آغازین، این اتفاق، یعنی خستگی تماشاگر کمی رخ می دهد و رفت و آمد زیاد آدم ها در آن خانه ی نه چندان بزرگ، کمی تکراری می شود تا اینکه اولین گره داستان، هر چند دیر، به وقوع می پیوندد و تلنگری به تماشاگر زده می شود؛ ماجرای زنگ مشکوک لاله و بعد گیر دادن همسر خشک و جدی و تعصبی اش به او درباره ی ماهیت شخص آن طرف خط، سپس پافشاری بر اینکه هر طور شده بفهمد او با چه کسی حرف می زده و در نهایت روشن شدن این موضوع که لیلا بدون اطلاع او و به خاطر مسافرت خارج از کشور، بچه ی در شکمش را سقط کرده، باعث می شود فیلم ریتم بهتری پیدا کند، تحرکی بگیرد و تماشاگر چیزی برای دنبال کردن داشته باشد. این داستان به همراه شخصیت بامزه ی حامد بهداد یا همان محسن، که با شلوغ کاری ها و حرف های خنده دارش خنده ای بر لب تماشاگر می نشاند، از عوامل سرپا ایستادن فیلم هستند. حرکات هیستریک و لحن خاص بهداد در اینجا خوب جواب داده و شخصیتی خلق شده که بر خلاف باقی شخصیت های نه چندان زنده ی کار، پرتحرک و دوست داشتنی ست. علاوه بر اینها، حضور یک سری جزئیات هم در اطلاعات دادن به مخاطب و عمق بخشیدن به کار موثر می افتد. مثل آغاز فیلم که یاسی خودش را جلوی آینه ی شکسته ی اتاق خواب، آرایش می کند و بدون اینکه تا پایان، حرفی از این آینه ی شکسته به میان بیاید، خودمان متوجه می شویم که نوع رابطه ی او و محسن چگونه است و تا قبل از آغاز فیلم چه بلاهایی سر هم آورده اند. اما فیلم نمی تواند به همه ی آدم هایش جان ببخشد و به سرانجام برساندشان. مشکل بزرگ اینجاست که نویسنده و کارگردان به قشر تقریباً ثروتمند جامعه چنان نگاه سیاه و بی روزنه ای انداخته اند که سنگینی اش باعث خم شدن کمر فیلم می شود. اینکه همه ی آدم های این مهمانی، مشکلی دارند باعث می شود فیلم چندان باورپذیر از کار در نیاید. یکی با دیگری قهر است و می خواهد طلاق بگیرد. آن یکی بچه اش را انداخته و از شوهرش همه چیز را مخفی کرده. دیگری کلک و دغلباز است. آن یکی نگاه های عاشقانه ای به همسر دوستش می اندازد و … . این حجم بالای مشکلاتِ پیدا و پنهان، به مخاطب فرصت تجزیه و تحلیل نمی دهد و اکثر روابط داستان در سطح باقی می ماند. مثل عشق پنهان بهرام به یاسی که چندان جذاب از کار در نمی آید و در خیل مشکلات عظیم دیگر آدم ها گم می شود. از همه گل درشت تر، داستان محسن است که اول می فهمیم سر بهرام را کلاه گذاشته و در پایان هم او را در خانه ی پرستار جوان دختر کوچکش می بینیم که لحظه ای واقعاً تکراری و کاملاً قابل پیش بینی است. دعوای بهرام و تهمینه هم کاملاً سردستی و بی مزه است. آنها می خواهند از هم طلاق بگیرند و خوب طبیعتاً علتش می تواند زندگی سردشان باشد ولی وقتی ما چیزی از آن نمی بینیم، آن علتِ شاید منطقی را هم باور نخواهیم کرد. بهرحال بهترین داستان این فیلم مربوط می شود به همین زوج لاله و علی که تحرکی به کار می دهد و البته باورپذیرتر از باقی قسمت ها است. دامون قنبرزاده

Saadat Abad 1389
4.0 (2)


چقدر خوب بود.ممنون

1402/02/19 5 · Reply


میشه مطلب کاملتری بذارید. ممنون میشم

1402/02/19 3 · Reply




1.295