خلاصه داستان : با بعضی ها میشه ساعت ها در مورد چیزهای خیلی کوچیک حرف زد و خسته نشد، حتی درباره برگ های پوسیده زیر پاهامون...... ادامه ...توضیحات: خلاصه داستان : با بعضی ها میشه ساعت ها در مورد چیزهای خیلی کوچیک حرف زد و خسته نشد، حتی درباره برگ های پوسیده زیر پاهامون...
خلاصه داستان : دعوت نامه ای از سوی خواننده مشهور دانیال به دست افسانه میرسد تا او را ملاقات کند ..افسانه که مشتاق دیدار دانیال است سر قرار عاشقانه حاض... ادامه ...توضیحات: خلاصه داستان : دعوت نامه ای از سوی خواننده مشهور دانیال به دست افسانه میرسد تا او را ملاقات کند ..افسانه که مشتاق دیدار دانیال است سر قرار عاشقانه حاضر میشود اما ….
در این روزها مخاطبان زیادی هستند که برای بار دوم داستان درام-تاریخی شهرام شاهحسینی را برای تماشا انتخاب کردهاند. در میان تمام خورده داستانهایی که در دهه 50 شمسی این سریال اتفاق میافتد، داستان دو برادر دور افتاده از هم مخاطبان زیادی را جذب این سریال کرده است. داستانی درباره تقابل عاشقی و برادری که سرانجام آن برای هیچکس قابل پیش بینی نیست. داستان از جایی شروع میشود که حاتم نایب سرخی(محسن تنابنده)، پسر بزرگ خانواده که جانشین اصلی پدرش به شمار میرود، دل به پرستا پسرش مارال(هدی زین العابدین) میسپارد. حاتم به عنوان مردی ایدهآل تمام چیزهایی که مارال میخواهد را دارد برای همین این زوج عاشق تصمیم میگیرند ادامه زندگی خود را باهم سپری کنند. اما شهرام شاهحسینی هرگز طرفدار داستان عاشقی بدون چالش نبوده است برای همین پای هاتف(هوتن شکیبا)، برادر حاتم را به این داستان عاشقی باز میکند. هاتف پسر کوچک خانواده است که استقلال شخصی خود را به ثروت خانوادگی پدرش ترجیح داده و به تهران کوچ کرده. اما چینش داستانی شاهحسینی او را دوباره به زادگاه خود بازگرداننده و مقابل عشق مارال و حاتم قرا میدهد.هاتف حالا عاشق عشق برادر بزرگترش شده و برای کنار زدن حاتم از این مثلث باید تمام شکافهای بین خود و برادرش را پر کند. چه از راه درست و چه از راهی که مخاطب را میخکوب و متعجب میکند...