مقاومت در پل فلزی جلفا یکی از نقاط استراتژیک برای ورود به ایران از طریق آذربایجان مرز جلفا و پل فلزی است که بر روی رود خروشان ارس قرار دارد. این منطقه در ساعت چهار صبح روز سوم شهریور ماه 1320 هـ.ش. مورد هجوم قوای مکانیزه ومتوریزه شوروی واقع شد. با توجه به موقعیت رود ارس تنها راه عبور نیروهای مکانیزه و موتوریزه ارتش شوروی در آن نواحی پل فلزی جلفا بوده است. و عرض پل فلزی اجازه عبور همزمان دو ماشین نظامی سنگین یا تانک را نمیداد. از این رو نیروهای متوریزه و مکانیزه در یک خط روی پل فلزی از قسمت جلفای شوروی به راه افتادند. در نقطه صفر مزری تیر اندازی مرزبانان ایرانی آغاز میشود. نخستین مقاومت مرزبانان ایرانی در مدافعه از میهن در مرز جلفا به وقوع پیوست. در این مقاومت سه مرزبان والامقام و غیورخفته در کنار پل آهنی رود ارس تا پای جان ایستاده و به مقامت پرداخته و به شهادت رسیدند. این شهیدان غیور و میهن دوست سه ژاندارم بودند که با مقاومت شجاعانهشان در بامداد سوم شهریور ۱۳۲۰ از ورود قوای شوروی به خاک کشورمان جلوگیری به عمل کردند. طبق مستندات در پاسگاه مرزی جلفا حداقل چهار نیرو در شب حمله مستقر بوده اند. سرجوخه مصبیب محمدی کلاثری فرمانده پاسگاه بوده و چهار ژاندارم که دو نفر از آنها از بعد از شروع درگیری صحنه را ترک کرده اند.
سرجوخه شهیدمصیب محمدی فرزند محمد علی، متولد ۴/۱۱/۱۲۸۵
ژاندارم شهید میر محمد راثر هاشمی، فرزند میر جعفر، متولد ۳/۲/۱۲۹۷
ژاندارم شهید عبدالله شهریاری، فرزند حیدر، متولد۲۲/۵/۱۲۸۵ وقتی قوای مهاجم به نیمه پل که نقطه صفر مرزی ایران و شوروی بوده نزدیک شدند، باران رگبار گلوله های خشم و آتش غیرت از مسلسل های خودکار مرزبانان شجاع و مقاوم بر سرشان فرود آمد، که متجاوزین زمین گیر شدند. روس ها که چارهای جز گذر از روی پل نداشتند ابتدا با توپخانه و خمپاره پاسگاه ژاندرمری را هدف قرار داده و آن را منهدم کردند. سپس با آتش مسلسل سنگین ژاندارمهای از جان گذشته را به شهادت رساندند. مقاومت و شهادت سه ژاندارم زندهیاد در کنار پل فلزی، از نظر فرماندهان ارتش سرخ پدیدهای شگفتآور بود. به طوری که پس از فتح پل و هموار کردن زمینه عبورشان به خاک ایران، بر پیکر شهدا احترام نظامی برجای آوردند و اجساد مطهرشان را در کنار پل به خاک سپردند. بر اساس روایت موجود سه شهید مرزبان برای مقابله با قوای نظامی شوروی در سه موقعیت سنگر گرفته بودند. شهید سرجوخه مصیت محمدی در یک متری کنار پل فلزی سنگر گرفته بود؛ شهید شهریاری روی برجک پاسگاه و شهید راثی هاشمی روی پشت بام پاسگاه. اسلحه ایشان هم برنو و هر سه تیر اندازی ماهری بودند. برای متوقف کردن ستون تجهیزات نظامی راننده نفر بر زرهی یا تانک پیشرو مورد هدف قرار گرفت و کشته شد. با توقف خود رو زرهی ، حرکت ستون متوقف شد. برای راه اندازی تانک مذکور نیروهایی هم که اعزام میشدند مورد هدف مرزبانان قرار میگرفتند. از این رو حرکت ستون نظامی برای ساعاتی متوقف گردید.
با توجه به موقعیت مدافعان میهن، ارتش شوروی برای در هم شکستن مقاومت مرزبانان با خمپاره و توپخانه پاسگاه را مورد هدف قرار دادند که با خاموش شدن آتش سلاح مرزبانان و شهادت آنها تانک متوقف شده راه اندازی و ستون مکانیزه ارتش شوروی وارد قلمرو ایران گردید. به روایت میرزا علی اوف به نقل از سرگرد نوروز اف، ابتدا شهید شهریاری که بالای برجک پاسگاه بود به شهادت رسید بعد شهید راثی هاشمی و در آخر سرجوخه مصیب محمدی. پاسگاه و برجک آن نیز با آتش توپخانه منهدم میشود. با توجه به اینکه شهید محمدی در نزدیکی پل سنگر گرفته بود بعد از شهادت وی فرمانده ارتش سرخ کنار پیکر او ایستاد و احترام نظامی بهجای آورد. پرورش یافتگان مکتب حسینی به اذعان بازماندگان، هرسه شهید دارای روحیه مذهبی بالایی بوده اند. خصوصاً فرمانده این پاسگاه مصیب محمدی که روحیات جوانمردانه هم داشته است. وی در یکی از روستای های کلیبر فردی مردم دار، خیر و جوانمرد بوده است. کلیبرخاطراتی که از بازماندگان شهدای مرزبانی برجای مانده مؤید روحیه مذهبی و دینی آنهاست. شهید دوم یعنی سیدمحمد راثی هاشمی در یک خانواده مذهبی بزرگ شده بود و برادر بزرگ او روحانی و عالم دینی بود. محمد علی تنها بازمانده شهید عبدالله شهریاری طبق شنیده های روستائیان باسمنجی گفته است: « پدرم عاشق اهل بیت وعصمت بود و در مناسبتهای مذهبی ماه محرم و صفر برای شهدای کربلا از جمله حضرت علی اکبر(ع) حضرت اوبالفضل(ع) و سیدالشهدا برای مردم روستا مرثیه خوانی« اوخشاما» می خواند و تا زمانی که دستمالش پر از اشک نمی شد دست از گریه برای شهدای کربلا بر نمیداشت» دفن شهدای مرزبان بعد از عبور کاروان نظامی ارتش سرخ اتفاق افتاده است. نکته جالب آنکه جسم شهید مصیب محمدی فرمانده پاسگاه مرزی در پرچم ایران پیچیده و دفن شده است. عوامل دفن شهدا سرگرد نوروز اف مرزبان و چند چوپان ایرانی بوده اند. بر هلال بالای سنگ مزار شهدا قطعه شعری پرمعنی هم نقر شده است: هرچند آغشته شد به خون پیرهن ما شد جامه سربازی ما هم کفن ما
شادیم ز جانبازی خود در شکم خاک پاینده و جاوید بماند وطن ما
بازسازی و احیای مزار شهدای مرزبان با تأسیس منطقه آزاد تجاری صنعتی ارس توجه جدی به میراث فرهنگی و مفاخر ملی در جلفا سرعت گرفت و در همین رابطه یادمان شهدای شهریور ۱۳۲۰ در سال ۱۳۹۴ توسط سازمان منطقه آزاد ارس احداث گردید.
پاسگاه قره بلاغ در نزدیکی روستای قره بلاغ آرامگاه شهید دیگری نیز در داخل پاسگاه ژاندارمری به همین نام وجود دارد. که مدفن ژاندارم شهید میرزا عبدالعلی نعمتی فرزند ملا مرتضی تعلق دارد. وقتی نیروهای شوروی در روز سوم شهریور سال 1320 پس از به شهادت رساندن سه ژاندارم مرزبان در پاسگاه پل فلزی جلفا و پیشروی در خاک کشور در صدد تصرف و اشغال سایر نقاط آذربایجان برآمدند. اشغالگران هنگام پیشروی به سمت شهرستان خوی وارد تنگه کوهستانی نزدیکی پاسگاه مرزی روستای قره بلاغ شدند. و به وسیله بلندگو به مأموران مستقر در پاسگاه مرزی که بر تنگه تسلط کامل داشتند پیام دادند و از آنها خواستند اسلحهشان را بر زمین گذاشته و خود را تسلیم کنند. در آن لحظه حساس میان همرستههای شهید نعمتی که با انبوه ادوات جنگی و نفرات ارتش سرخ مواجه شده بودند، بحثهای داغ صورت گرفت که چه باید کرد. سرانجام همه پرسنل تصمیم گرفتند تسلیم شوند و از شهید میرزا عبدالعلی هم خواستند که خود را تسلیم کند. ولی ایشان همچون سایر غیور مردان جبهههای شمالی و جنوبی کشور حاضر به تسلیم نشد و با مسلسل خود در پاسگاه سنگر گرفت و با متجاوزین به کشور جنگید. با توجه به استحکام و تسلط پاسگاه بر فضای جغرافی منطقه، روسها موفق به از پای آوردن شهید نعمتی نشدند سرانجام پاسگاه و سنگر شهید را به توپ بسته و او را به شهادت رساندند. روستائیان منطقه که رشادت و جانفشانی شهید میرزا عبدالعلی را از نزدیک دیده بودند، پس از گذشتن ارتش شوروی وارد پاسگاه شده و او را در محل شهادت در داخل پاسگاه به خاک سپردند. سپس اهالی منطقه به مرور زمان کتیبه سنگی تهیه کرده و روی قبر این شهید غریب قرار دادند که هم اکنون به زیارتگاه مردم قدرشناس منطقه تبدیل شده است. بر سنگ مزار این شهید نیز چنین حک شده است: « آرامگاه ژاندارم شهید فداکار میرزا علی که در شهریور ماه 1320 شمسی در جلوگیری از تجاوز مهاجمین روس به خاک میهن عزیز به مدت سه ساعت مقاومت نموده و تسلیم نشد و با آغوش باز مرگ را بر تسلیم شدن مقدم دانست و شربت شهادت نوشید.» متأسفانه چند سالی است که پاسگاه قره بلاغ و مزار شهید میرزا عبدالعلی نعمتی متروکه شده و به مرمت و نوسازی نیاز دارد. منابع: مصاحبه و یادداشت های مرحوم دکتر نیکبخت میرکوهی کتاب سه تفنگدار آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ماهنامه شاهد یاران
بیشتر بخوانید:
عکس: بارش 8 متری برف در ایران 52 سال پیش |
عصمتالدولۀ قاجار، ملکۀ ژستهای عکاسی |
روایت ایرانی در مورد جنگ جهانی اول |
چرا 500 سال پیش اینهمه کودک قربانی شدند؟ |