خلاصه داستان : شکیب یک کارگر روزمزد میانسالِ بیخانمان است که همسر و پسرش را سالهای پیش در یک زلزله از دست داده و تاکنون با این امر کنار نیامده است. او در طی چند سال گذشته، با یک زن روسپی ناشنوای جوان به نام لادن رابطه برقرار کردهاست...
خلاصه داستان : شکیب یک کارگر روزمزد میانسالِ بیخانمان است که همسر و پسرش را سالهای پیش در یک زلزله از دست داده و تاکنون با این امر کنار نیامده است. او در طی چند سال گذشته، با یک زن روسپی ناشنوای جوان به نام لادن رابطه برقرار کردهاست...
برای بسیاری از ما، تاکنون پیش نیامده بود که فیلمی ایرانی را تماشا کنم که موضوعی محوری در جامعه ایرانی را به یک واقعیت همجنس اما در ابعاد جهانی پیوند دهد. ما همه هیتلرهای کوچکی در خود داریم که بسته به موقعیتمان در جامعه می توانند از درونمان، رایش هایی را پایه ریزی کنند. هیولاهایی که اطرفیانمان را در جای خود میخکوب کنند. این ادعا را با نگاهی به صفحات حوادث روزنامه ها صحت سنجی کنید.