سرنوشت تلخ زن جوان گورخواب

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه و 11 ثانیهمن رویا هستم رویایی که تمام رویاهایش دریک تصادف نحس ومرگ پدر و مادرم به یکباره پر کشید ،به اجبار عمویم زیر سقف خانه ای رفتم که زندگی ام را به تباهی کشاند.
سرنوشت تلخ زن جوان گورخواب... در 13 سالگی پدر و مادرم را در  سانحه تصادف  از دست دادم و به اجبار و زور عمویم ازدواج کردم ، 10سال با هم زندگی کردیم ، تمام طول این مدت فقط شکنجه و بدبختی و درد بوده ، دستان سیاهم یادگار سالها کارتن خوابی است ، یک سال ، دو سال ، چهار سال ، بهترین سال های جوانی ام با کارتن خوابی گذشت ، جوانی ام با بدبختی رفت ، خوابیدن در همه جا را تجربه کردم ، از روی زمین و چمن پارک تا کنار جدول خیابان و چاله و حتی گور ... درگیر مصرف بدی شده بودم که تهیه این حجم از مواد مرا عصبی کرده بود ، گشتن ته سطل زباله ها و پیدا کردن چند قوطی و مقوا و فروش آن نمی توانست جوابگوی اعتیاد سنگین من باشد ، روزهای بدی داشتم و نمی توانستم از کسی کمک بگیرم ، همسرم مرا به این روز انداخت ، ما با هم خوب نبودیم ، او مصرف کننده بود و مدام کتک می زد ، امنیت جانی نداشتم ، بارها به عمویم اعتراض کردم که گفت باید تحمل کنی ، خسته شده بودم و مدام به فکر خودکشی.. یک روز که دنبال ضایعات بودم برای تهیه مواد به نگاه مردم دقت کردم که چرا اینقدر بد به من نگاه می کنند ، حالم خیلی بد شد و دنیا روی سرم خراب شد، نشستم کنار خیابان و گریه کردم ، بعد تصمیم گرفتم به کلانتری بیایم تا مرا به کمپ بفرستند ، می خواهم ترک کنم.

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه و 11 ثانیه
گورخوابی مددکار اجتماعی سرنوشت تلخ دسته : حوادث اجتماعی

قیمت (دلار)تفییرعنوان
0.41709525.49%Onomy Protocol
0.751167-0.001%XSGD
4.61-4.18%BarnBridge
0.180576-6.26%Carrieverse
3.26-1.18%FC Barcelona Fan Token


©2003-2024

0.11316 17.48 43