انتقاد صریح باهنر: مشارکت پاشنه آشیل نظام است
مدت زمان مطالعه: 19 دقیقه و 46 ثانیهمحمدرضا باهنر گفت: با خبرهایی که آمد، هیاتهای اجرایی بعضا خوب عمل نکردند؛ مثلا نمایندهای که پنج دوره نماینده بوده یا یک دوره نایبرئیس مجلس بوده، حالا هیات اجرایی آمده صلاحیتش را رد کرده است. به نقل از فرهیختگان، در ادامه گفتوگو محمدرضا باهنر، دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری را بخوانید : ما در آبان ۱۴۰۲ هستیم و یکسال از حوادث سال گذشته میگذرد. سال گذشته این موقع کشور ما التهابات شدیدی را از سر گذراند. میخواستم بعد از یکسال، تحلیل شما را از شرایط سیاسی-اجتماعی کشور بدانم. اتفاقات سال گذشته و شرایط سیاسیای که داخل آن هستیم را چطور ارزیابی میکنید؟ پاسخدادن به این سوال مفصل است. من اگر بخواهم داستان سال گذشته را مرور کنم، تقریبا و تحقیقا یک هماهنگی و برنامهریزی کاملا منسجم، هماهنگ و پرهزینه و پرامید برای خودشان درست کرده بودند. مجموعه حکومتها یا آدمهایی که میخواستند به اصطلاح این نظام را تکانی دهند. بعضیها هم خوابهای عجیب و غریبی دیده بودند و تصور میکردند نظام جمهوری اسلامی یا بسیار ضعیف است یا رو به زوال است و مساله را تمام میدانستند. هم هزینههای مادی و هم هزینههای سیاسی کردند و تحقیقا هماهنگی و انسجامی در جریانات سیاسی مخالف نظام به این صورت ندیده بودیم تفاوت غائله ۱۴۰۱ با سایر نزاعهایی که غربیها با ما داشتند چیست؟ من اگر بخواهم کارهای بینظیری که در گذشتهها نشده بود را بشمرم، باید بگویم زیاد است؛ مثلا در زمان جنگ تحمیلی خیلیها به صدام کمک کرده و پول اعم از ریال، دینار و دلار یا آواکس میدادند اما در زمان جنگ جالب بود که هیچکس در میدان اقرار نمیکرد ما داریم به صدام کمک میکنیم. همه خودشان را صلحطلب نشان میدادند، ولی کمکهای زیرمیزی و اطلاعاتی و امنیتی را به صدام میکردند. در این داستان جالب است که برخی روسای حکومتها مثلا نخستوزیر کانادا یا رئیسجمهور فرانسه به میدان آمدند و سخنرانی کردند و تشویق کردند و پول دادند و این مسائل در دنیا بینظیر بود که یک حکومت که خودش مدعی حقوق بشر و دموکراسی و استقلال کشورهاست، اینطور خیلی صریح برای یک حرکت براندازانه به میدان بیاید. تحلیلشان از مسائل داخلی هم متفاوت بود. آنها میگفتند فاصله مردم با نظام زیاد شده و از اول انقلاب هم مشخص بود که پاشنه آشیل جمهوری اسلامی جداکردن مردم از حکومت است. این درحالی است که ما اعتقاد داریم تمامی تصمیمسازان و تصمیمگیران کشور یا مستقیم یا با یک واسطه با رای مردم انتخاب میشوند و طی ۴۶ سال ما بیش از ۴۰ انتخابات داشتیم. غربیها چه تحلیلی از جامعه ایران داشتند که از آشوبها حمایت کردند اینها تصورشان این بود که مردم از حاکمیت جدا شدهاند. مشکلات مردم زیاد است و تحریمها فشار آورده و نگرانیها بالاست. شاید مساله مهسا که پیش آمد، یک زایمان زودرس برای اینها پیش آمد و شاید برنامهشان برای چند ماه بعدتر بود که جامع و کامل بشود. این داستان که پیش آمد، حمله کردند. این تحلیل آنها ناشی از چه زمینههایی در داخل کشور بود؟ باید ببینیم اینها چه نتیجهگیریای کردند و نتیجه کارشان چه شد. بالاخره بعضی از این خوابهای آشفته اینها باید تعبیر میشد اما نشد. در داخل کشور هم زمینههایی وجود داشت. یکسری نارضایتی بود. من یک جمله را چند بار تکرار کردم و الان هم که یک سال گذشته باز تکرار میکنم که ما برای اعتراضات قانونی مردم باید یک جایگاه درست کنیم و این جایگاه باید قانونی باشد. قانونشکنی در هیچ کشوری پذیرفته نیست. عدهای ممکن است بگویند این قانون به این دلایل مضر است و هزینههایش بیشتر از سود آن است. این کرسی باید ایجاد شود. مقاممعظمرهبری ۱۵ سال قبل بحث کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاهها را مطرح کردند اما این نهایتا به کلاسهایی تبدیل شد که برخی اساتید میرفتند درس میدادند تا رتبه بگیرند که مثلا استادیاریشان بشود دانشیاری و دانشیاریشان بشود استادی. اینکه یک کرسی باشد؛ یک کرسی آزاداندیشی باشد که هر کسی بتواند حرفش را بدون دغدغه بزند و استدلال و بحث کند و یک چالش پیدا شود، متاسفانه وجود ندارد. من به مسئولان نظام باز توصیه میکنم که اگر این اغتشاشات تمام شده، معلوم نیست ریشهای تمام شده باشد. ممکن است بعضی جاها آتش زیر خاکستر باشد. همین کرسیهای آزاداندیشی و سکوهای اعتراض میتوانند مساله را حل کنند. یک مصداق برای سکوهای اعتراض میآورید؟ مثلا یک انجیاویی تشکیل میشود و مجلس شورای اسلامی یک قانونی را تصویب میکند؛ مثلا قانون شفافیت آرای مسئولان. یک عده با این قانون مخالف هستند و استدلال هم دارند که مضر است و مفید نیست. در همین مساله شفافیت آرا من یکی از مخالفان جدی هستم. موقعی که بنده بهعنوان کسی که ۲۸ سال در مجلس بودم، بخواهم یک رای بدهم، این رای من میشود نظرات کارشناسی شخصی بر اساس استدلالهایم و بین خودم و خدایم یک رایی میدهم اما اگر قرار باشد این رای شفاف باشد، شروع میکنم جستوجوکردن، یعنی مثلا از خانم در خانه میپرسم آیا او با این رای موافق هست یا نه، آقای وزیر یا استاندار منطقه یا سپاه پاسداران موافق هست یا نه. صد عامل این بین قرار میگیرد و آنوقت من باید جستوجو کنم و مرتب تنظیم کنم که رای را چطور بدهم که ناراضیها کم و راضیها زیاد باشند. این از ضررهاست و آرای نمایندگان هم مخدوش میشوند. در همه شئون همین است. آن استاندار هم ممکن است برخی تصمیمات خودش را غیرشفاف کند و بگوید من هم معذوریتهایی دارم. با این توجیه همه از شفافیت فرار میکنند.
مثلا فرض کنید دولت میخواهد واردات یک کالا را ممنوع کند. اگر دولت شفاف و روی تریبون باشد، آنوقت میدانید چقدر رانت و اطلاعات و بدهبستان و مسائل دیگر ایجاد میکند؟ ممکن است یک تصمیمی دولت بگیرد اما قرار نباشد تا ش ماه دیگر هم علنی شود. تصمیمات شورای امنیت ملی، دولت و حتی مجلس نمیتوانند علنی باشند. مذاکرات وقتی میتوانند علنی باشند که یک نفر بهعنوان موافق و دیگری بهعنوان مخالف صحبت کند. ما برای علنیکردن رای نمایندگان یک آییننامه داشتیم که اگر نمایندگان پیشنهاد کردند که رای فلان موضوع علنی باشد، آنوقت موافق و مخالف آن رای صحبت میکنند و بعد رایگیری میکنیم. اگر اکثریت مجلس به علنیبودن رای دهند، این کار را میکنیم. ما برای مسائل اجتماعی اولا باید شفافسازی کنیم، یعنی کرسی آزاداندیشی بگذاریم تا ملت بتوانند اعتراضات خود را نشان دهند. شما معنای شفافیت را علنی بودن اعتراضات معنی کردهاید. برای این امر چه الزاماتی باید در نظر گرفته شود؟ اینکه بگوییم عوام بیایند در یک پارکی مثل پارک لاله جمع شوند و اعتراض کنند، از نظر حاکمیت کار خطیری است. فرض کنید ۱۰ هزار نفر جمع شدند و دو سه نفر هم سخنرانی کردند و بعد پنج نفر هم یک سطلآشغالی را آتش زدند، چه اتفاقی میافتد؟ کسی که میخواهد این کار را راه بیندازد، باید سلامت و امنیت آن را تامین کند و زد و خورد آن را تعهد کند که کار سختی است. حاکمیت موظف است کارهای سخت را انجام دهد اما این کار مقررات و آییننامه میخواهد و کار سادهای نیست. حاکمیت باید برای این کار ریلگذاری کند. من یادم هست در آن زمان رئیس قوه قضائیه و رئیس قوه مجریه و جناب رئیسجمهور وعده دادند که ما مساله سکوهای اعتراض را دنبال کرده و آن را راهاندازی میکنیم. الان یکسال گذشته؛ چه کردیم؟ ممکن است شما این را از من هم بهعنوان یک مسئول مطالبه کنید، من هم نمیخواهم فرافکنی کنم اما این کاری است که حاکمیت باید در دستورکارش قرار دهد و آن را راه بیندازد. آنچه درمورد شکلگیری بستر اعتراض فرمودید را میتوان در رونق بخشیدن به کنش سیاسی غیررادیکال و افزایش مشارکت در انتخابات نیز موثر دانست. به نظرتان این موضوع چگونه محقق خواهد شد؟ این نکته اول است. نکته دوم این است که ما بالاخره در آینده انتخابات داریم. ۱۱ اسفند انتخابات داریم. مقاممعظمرهبری ابتدای امسال چهار واژه را برای انتخابات به کار بردند و گفتند در انتخابات پیش رو باید هم مشارکت بالا باشد، هم رقابت جدی باشد، هم سلامت و امنیت آرا وجود داشته باشد. شاید این بیانات ایشان مقداری با عرف دورههای قبل متفاوت بود، چون حضرت آقا هیچموقع اینقدر زود برای انتخابات شروع نمیکردند و همیشه ما که میخواستیم زودتر شروع کنیم، ایشان میگفتند من خودم یکسری مسائل دارم که الان زود است و خودم میخواهم به مردم بگویم اما امسال یکسال زودتر از انتخابات درباره آن صحبت کردند. برای شخص من هم مشارکت در این انتخابات آنقدر مهم است که درباره آن صحبت کردم. من خودم در این انتخابات ثبتنام کردم. اگر دو حالت را در نظر بگیریم، یعنی فرض کنیم مثلا ۱۵ درصد مردم تهران در انتخابات شرکت کنند و بنده اول شوم و در حالت دوم ۳۰ درصد مردم شرکت کنند و بنده رای نیاورم، بنده حالت دوم را ترجیح میدهم. بعضیها متاسفانه در حدی مشارکت را میپسندند که خودشان رای آورند یا دسته خاصی رای بیاورند. مشارکت بسیار مهم است و پاشنه آشیل ماست. مساله مشارکت در بسیاری از سالهای انقلاب به حمایت مردم از کلیت نظام ترجمه شده است. در سال ۸۸ انتخابات شلوغی داشتیم و بعد هم فتنه و اینها. هر زمان مقاممعظمرهبری میخواستند انتخابات ۸۸ را تحلیل کنند، نه گفتند ۱۳ میلیون و نه گفتند ۲۵ میلیون. گفتند ۴۰ میلیون، یعنی ۴۰ میلیون مشارکت برای ما مهم است. حتی درباره انتخابات ۷۶ حضرت آقا چندینبار ابراز خرسندی کردند که ۳۰ میلیون شرکت کردند و رئیسجمهور هم با ۲۰ میلیون رای انتخاب شده است. پشت سر این مساله منطقی هست و فقط آرزو نیست.
جامعه اسلامی مهندسین لیست مستقل ندارد، حتی جبهه پیروان خط امام و رهبری که متشکل از ۱۲-۱۰ حزب است هم باز لیست مستقل ندارد. ما سعی میکنیم در جریان اصولگرایی همه را به وحدت برسانیم و از آن طرف اگر اسم بنده هم در لیست برود، علاقه دارم که رقیبی قدرتمند داشته باشم. بعضی از دوستانم هستند که میگویند مشارکت در حدی باشد که ما رای بیاوریم. من میگویم مشارکت باید در حد اعلی باشد ولو اینکه من رای نیاورم. آقای لاریجانی چطور در انتخابات حضور پیدا میکند؟ او حزب ندارد اما مدتی است با دوستان دارد کار میکند و بیشتر متمرکز روی نمایندگان ادوارند. وی مستقل میآید؟ ممکن است با روحانی در یک لیست بیایند؟ نه، نمیدانم. هنوز خبر ندارم. لزوم تغییر نسل در جریان اصولگرایی را چطور میبینید؟ ما هنوز اسامی خیلی قبل را داریم میشنویم. آیا قرار است نمایندگان نسل جدیدی هم اضافه شوند؟ حمایت شما از این جوانان به چه صورت است؟ در واقعیت این صحبت کملطفی است. شما همین الان ۳۰ نفری که از تهران در مجلس هستند را ببینید. ما از اینها حمایت کردیم، یعنی اصولگرایان. ببینید از اینها چند نفر قدیمی و چند نفر جدید هستند تا پاسختان را بگیرید. آیا حضور این افراد را باید جوانگرایی بدانیم. چون برخی معتقدند جوانگرایی صرفا به معنی ورود افراد با سن پایین اما وابسته به چهرههای سیاسی باسابقه نیست. عملکرد این افراد را چگونه ارزیابی میکنید؟ ما اشکالی مهم داریم و آن این است که در کشور کادرسازی و جانشینپروری نکردیم، یعنی اگر حزبی قدرتمند بود، یک رئیسجمهور داشت و هشت معاون رئیسجمهور و ۲۵ وزیر و ۲۹۰ نماینده که اینها را میتوانست پرورش دهد و بالا بیاورد. در کشورهای دموکراتیک و مردمسالار که ما هم جزء آنها هستیم، حزب ابزار غیرقابل اجتناب یک حکومت است. حزب است که برای حکومت کادرسازی میکند. دانشگاههای ما دانشمند و عالم تربیت میکنند اما حکمران تربیت نمیکنند. حکمران در حزب تربیت میشود و پلهپله بالا میآید. ما زمان جنگ چون تجربه و سابقه نداشتیم، فرض کنید شهید همت، بروجردی یا باکری با همت خودشان فرمانده لشکر میشدند. بعد از جنگ همه ما شامل چپ و راست قبول کردیم که اگر یک نفر میخواهد سردار شود، اول باید ستوان، سروان، سرگرد، سرهنگ شود و اگر خوش درخشید سردار شود، یعنی این پلکان باید طی شود. در عالم سیاست هم همین است. اگر کسی بخواهد وزیر کشور شود باید حتما یک دوره فرمانداری و استانداری و معاون وزیر را قدرتمند گذرانده باشد و در همه اینها موفق باشد. مثلا آقای رئیسی وقتی رئیسجمهور شد، تازه گفت بگردم بچههای خوب را برای دولت پیدا کنم. کسی که میخواهد رئیسجمهور شود، باید از ۱۰ سال قبل وزرایش را بشناسد و ساخته باشد و کار کرده باشد. انشاءالله بعد از برگزاری انتخابات روز هفتم خرداد مجلس افتتاح خواهد شد. ۲۹۰ نفر نماینده از میدانهای آتش و خون و دعوا برنده میشوند و وارد مجلس میشوند. جالب است که بگویم از این تعداد ۲۰۰ نفر همدیگر را نمیشناسند و اصلا یکدیگر را ندیدهاند. اینها تا بخواهند یکدیگر را بشناسند و مواضعشان هماهنگ شود، دورهشان تمام میشود. به همین دلیل اجماعی هم شکل نمیگیرد. نبود حزب این مشکلات را ایجاد میکند. در یک کلام بگویم که ما در کشورمان حزب نداریم. شما بعد از ۸ سال مجددا کاندیدا شدید. ۲ دوره ثبتنام نکردید. تفاوتش با الان چه بوده است که حاضر شدید در انتخابات شرکت کنید؟ من فقط نگران مشارکت بودم. گفتم اگر با حضور من یک درصد مشارکت در تهران بالا رود، این وظیفه شرعی من است که بیایم. اگر واقعا با کناررفتن من نیمدرصد مشارکت اضافه میشود، حتما کنار میروم، چون من الان هیچانگیزهای برای رفتن به مجلس ندارم. من ۲۸ سال این مسیر را رفتم و آمدم و به هر مقامی که میخواستم برسم هم رسیدم. برخی میگفتند میتوانستم رئیس هم بشوم اما نشدم یعنی خودم نشدم. الان چون مساله مشارکت برای من بسیار مهم است، به این دلیل آمدم. یکی از دلایلی که برای کاهش میزان مشارکت مطرح میکنند، این است که میگویند مجلس از موضوعیت افتاده است. یکی از دلایلی هم که ذکر میکنند این است که نهادهای موازی دارند تصمیمگیری میکنند؛ مثلا بحث ابطال اسناد عادی که حضرتآقا چندبار روی آن تاکید کردند و مجلس تصویب کرد. هنوز در مجمع تشخیص تصویب نشده است. شما بهعنوان عضو مجمع تشخیص تشریح کنید که رابطه این نهادها درنهایت با مجلس چیست و ما چگونه باید اینها را با هم هماهنگ کنیم؟ مجلس در رأس امور و تنها جای قانونگذاری است. دو جای دیگر هم هستند که قانون اساسی مشخص کرده در حد خودشان میتوانند قانون بگذارند. شورای عالی امنیت ملی در سیاستخارجی و دیپلماسی و دفاع میتواند خودش تصمیم بگیرد و با امضای رهبری کاملا قانونی است. این از اختیارات مطلقه ولیفقیه هم نیست، بلکه از اختیارات رسمی قانون اساسی است؛ اینها هست. مجلس هم در رأس امور است اما در قانون اساسی اصل ۱۱۰ آمده که همین مجلس باید زیرمجموعه سیاستهای کلی نظام باشد، یعنی اگر سیاستهای کلی نظام از طرف مقاممعظمرهبری ابلاغ شد، همه نهادهای کشور شامل مقننه، قضائیه، مجریه، نیروهای مسلح، نهادها، احزاب و همه و همه باید در چهارچوب آنها عمل کنند. اگر بهجای قالیباف در مجلس رئیس میبودید نظرتان درباره طرحهای مجلس چه بود؟ مثلا اگر شما بودید طرح صیانت از کاربران فضای مجازی را تصویب میکردید؟ من اگر بودم حتما درباره آن بحث میکردم. درباره تصمیمات سیاسی مثل صیانت ممکن است من موافق باشم اما با صد حاشیه. من بودم سعی میکردم قانون صیانت بهتر تصویب شود و جامعتر باشد. اینکه من اینجا بگویم موافق یا مخالف هستم، آدم سیاسی اینطور حرف نمیزند. آنجایی که چیزی به وظایفم در مجمع تشخیص مصلحت نظام مرتبط بوده بررسی و رجوع کردم اما قرار نیست من درباره تمام مسائل مملکت بحث کنم. مجلس دوازدهم
بیشتر بخوانید:
بیانیه خوانی تندروها از شبکه 3 صدا و سیما |
مرگ مسعود رجوی تایید شد! |
علی ربیعی: به حذف ایران از جهان، نزدیک شدهایم! |
چالش های اساسی طالبان آغاز شده؟ |